سیاست تنش زایی کنترل شدۀ ایران
دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، هفته گذشته جان بولتون را از سمت مشاور امنیت ملی خود برکنار کرد؛ فردی که با دیدگاه های تندش نسبت به ایران شناخته می شد و تمایلش برای نابودی رژیم ایران را هیچگاه پنهان نمی ساخت. اما این به معنی فروکش کردن تنش میان امریکا و ایران، آن هم به آسانی و حتی در صورت تمایل ترامپ نیست زیرا ابزار فشار ترامپ بر ایران محدود است. از سوی دیگر، به نظر می رسد ایران نیز تا زمان رفع تحریم فروش نفت، سیاست «تنش زایی کنترل شده» و افزایش پلکانی فعالیتهای هسته ای را پی خواهد گرفت.
بولتون که مخالفان ایرانی، او را بیش از هر کس دیگری در میان مقامات امریکایی دوست داشتند، سومین مشاور امنیت ملی ترامپ بود. ترامپ در سال ۱۳۹۵ و به هنگام کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری، وعده داده بود تا از توافق بین المللی که سعی داشت بر فعالیتهای اتمی ایران نظارت داشته باشد، خارج شود. مذاکرات نُه ساله بین گروه پنج به علاوه یک (متشکل از پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و آلمان) از یک سو و از سوی دیگر ایران، سرانجام در سال ۱۳۹۴ منجر به امضای توافقی شد که بر اساس آن، قرار بود تا در قبال محدود شدن فعالیتهای اتمی ایران، تحریمهای اقتصادی برعلیه این کشور برداشته شود. توافقی که باعث واکنش شدید اسرائیل گردید.
ترامپ در عمل به وعده انتخاباتی خود، در اردیبهشت ۱۳۹۷ به صورت یکجانبه از توافق هسته ای با ایران (برجام) خارج شد. این اقدام باعث شد تا روابط میان ایران و ایالات متحده امریکا وارد مرحله تازه ای از تنش شود.
هزینه مالی تحریمها برای ایران: هر هفته یک میلیارد دلار
از آنجا که توافق امضا شده میان هفت کشور، در واقع میان ایران و ایالات متحده امریکا تحقق یافته بود، سرنوشت آن بعد از خروجِ امریکا، در هاله ای از ابهام قرار داشت. اگرچه حکومت ایران در مقابل اقدام امریکا دست به مقابله به مثل عجولانه نزد و فی الفور از توافق خارج نشد، اما می توان گفت که با گذشت بیش از یک سال از خروج امریکا، توافق به صورت کامل به حالت اغماء فرو رفته است.
امریکا بعد از آنکه در اردیبهشت ۱۳۹۷ از برجام خارج شد، در آبان ماه همان سال تحریمهای تازه ای برعلیه ایران به اجرا گذاشت و اعلام کرد بعد از۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ هیچ کشوری مجاز به خرید نفت از ایران نخواهد بود و کشورهایی که به واردات نفت از ایران ادامه دهند، با تحریمهای ایالات متحده مواجه خواهند شد.
اگرچه شرکای عمده تجاری ایران و در رأس آنها کشورهای اروپایی، در حرف با تحریمهای امریکا به مخالفت پرداختند، اما در عمل از آنها تبعیت کردند. بدین ترتیب، صادرات نفت ایران از اردیبهشت ۱۳۹۸ به کمترین میزان در طول تاریخ رسید. این صادرات که پیش از تحریمها روزانه دو و نیم میلیون بشکه بود، به کمتر از دویست هزار بشکه کاهش یافت. گمان می رود هزینه مالی تحریمها برای ایران، هفته ای یک میلیارد دلار باشد.
عدم خروج ایران از برجام در برابر خروج یکجانبه امریکا از این توافق، در اصل از این اندیشه ناشی می شد که می توان با دیگر کشورهای حاضر در توافق هسته ای، روابط تجاری را تداوم بخشید. همچنین این موضوع که در صورت خروج از برجام، تمامی تحریمهای اتمی و از جمله تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، دوباره اعمال خواهند شد، باعث افزایش نگرانی های ایران می گشت. از اینرو، ایران در طول یک سال گذشته تلاشهایی برای برقراری سازوکار مالیِ جایگزین با کشورهای اروپایی انجام داد. به رغم این سازوکار که «اینستکس» نامیده می شود، ایران هنوز نتوانسته به تسهیلات اقتصادی مطلوب خود دست یابد. مهمترین عامل در این خصوص نیز آن است که کشورهای اروپاییِ گریزان از واکنش امریکا، مخالف وارد کردن درآمدهایی نفتی به اینستکس هستند. حال آنکه در صورت عدم وجود فروش نفت، منبع مالی لازم برای فعالیت سازوکار مورد نظر نیز وجود نخواهد داشت.
هدف واقعی ترامپ چیست؟
خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام؛ اعمال تحریمهای بی نهایت سنگین اقتصادی که مقامات ایران از آنها با عنوان «تروریسم اقتصادی» یاد می کنند؛ هدف قرار دادن تمام سازوکارها و زیرساختهای امنیتی ایران با اعلام شروط دوازده گانه ای که مایک پومپئو، وزیر امور خارجه امریکا، آنها را «شرطهای عادی سازی روابط» نامید؛ و اعلان دولت در سایه ایران یعنی پاسداران انقلاب، به عنوان سازمان تروریستی بیگانه و در پیِ آن افزودن نامِ اشخاص تصمیم گیر و مذاکره کننده ای چون علی خامنه ای و جواد ظریف به لیست افراد تحت تحریم، همه این موارد تردیدهای جدی در خصوص هدف واقعی ترامپ در ایران پدید آورد و بسیاری از مقامات ایرانی و در رأس آنها حسن روحانی این موضوع را مطرح کردند که هدف اصلی امریکا تغییر رژیم در ایران است.
با این حال، اعلام آمادگی ترامپ برای دیدار با مقامات ایرانی بدون هیچ پیش شرطی؛ و اعلام این موضوع در مناسبتهای مختلف که در پیِ تغییر رژیم در ایران نیست؛ و دادن تضمین به میانجیگرانی همچون ژاپن و فرانسه، نگرانی های موجود در ایران را تا حدّ زیادی کاهش داد.
بعد از این مرحله، طرفداران مذاکره همچون ظریف، وزیر امور خارجه به جای هدف قرار دادن ترامپ به هدف قرار دادن بولتون، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و شاهزاده محمد بن زاید، ولیعهد امیرنشین ابوظبی که آنها را «گروه ب» می نامند، پرداختند. در آخرین مورد، حسن روحانی با بیان اینکه «اگر به نفع کشور باشد، با هر کسی حاضرم مذاکره کنم»، نشانه های احتمال دیدارش با ترامپ را آشکار ساخت. اگرچه او بعد از آن و به علت واکنشهای داخلی عقب نشینی کرد، اما آشکار است که جناح دولتی و مقامات میانه رو نگاه مثبتی به دیدار با ترامپ دارند.
تابستان گرم
تنش میان ایران و امریکا به ویژه بعد از پایان یافتن معافیت شش ماهه خرید نفت از ایران برای هشت کشور، از جمله ترکیه، در اردیبهشت ۱۳۹۸ به سرعت افزایش یافت. در این ارتباط، حسن روحانی اعلام کرد که ایران دیگر توافق برجام را به صورت کامل اجرا نخواهد کرد و با فواصل دو ماهه، در سطح بالاتری به فعالیتهای هسته ای دست خواهد زد و اقدامات خود در این زمینه را به اطلاع خواهد رساند. البته در صورت پایبندی دیگر کشورهای حاضر در توافق (انگلستان، فرانسه، آلمان، چین و روسیه) به تعهدات خود، ایران نیز از این فعالیتهای خود دست خواهد برداشت.
اما آنچه که به افزایش تنشها دامن زد، نه این اظهارات، بلکه اقدامات عملی طرفین درگیر بود. حملات خرابکارانه به نفتکشهای امارات متحده عربی، ناگهان تنش را به سطح بالایی رساند؛ حملاتی که یادآور تهدیدهای مقامات ارشد ایران بود: «اگر ما نتوانیم نفت بفروشیم، بقیه هم نخواهند توانست». در همان روزها تأسیسات مهم نفتی در داخل عربستان سعودی نیز از سوی پهبادها و موشکهای حوثی های تحت حمایت ایران مورد هدف قرار گرفتند. اما مهمترین گام، مصادره نفتکش بریتانیایی در آبهای خلیج فارس از سوی ایران در پاسخ به توقیف نفتکش ایرانی عازم سوریه در جبل الطارق از سوی انگلیس و نیز ساقط کردن پهپاد شناسایی امریکا از سوی ایران به بهانه نقض حریم هوایی اش بود. این امر که ایران به جای هدف قرار دادن بازیگران منطقه ای همچون عربستان سعودی و امارات متحده عربی، به طور مستقیم دو کشور امریکا و انگلیس را مورد هدف قرار داد، اگرچه تنش را به شدت افزایش داد، اما تصمیم ترامپ بر عدم انجام مقابله به مثل، مانع از یک درگیری فراگیر شد.
نتایج سیاست افزایش تنشِ ایران
سرنگونی پهپاد شناسایی امریکا، نشان داد که ایران در صورت لزوم اِبایی از درگیری نظامی ندارد. این اقدام دو نتیجه عملی در پی داشت: نخست آن که کشور امارات با مشاهده بی میلی امریکا در پاسخگویی، در رفتارش با ایران نرمش نشان داد. دوم آن که ترامپ متوجه شد که امکان دارد در یک لحظه در میان جنگی قرار بگیرد که هیچ تمایلی بدان ندارد؛ از اینرو به حرف نشنوی بیشتر از افراد تأثیرگذار و تندروی پیرامونش پرداخت و در نهایت جان بولتون، مشاور امنیت ملی را که با رفتار خصمانه نسبت به ایران شناخته می شد، از کار برکنار کرد.
برکناری بولتون چند روز بعد از اعلام لغو برخی محدودیتهای تحقیق و توسعه اتمی ایران، نشان از آن دارد که فعلاً سیاست افزایش تنش ایران کارگر بوده است. زیرا به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، ترامپ تا انتخابات آبان ۱۳۹۹ خواهان هر گونه درگیری نظامی نیست؛ حتی او در نظر دارد در صورت امکان و مطابق وعده هایی که در انتخابات گذشته داده، سربازان امریکایی را از منطقه خارج کند. از اینرو به نظر می رسد ترامپ با این اقدامات در پیِ کاهش بحران ایران، اگرچه برای مدتی، است.
آیا تنش کاهش می یابد؟
با این همه، استراتژی دوگانه ایران، یعنی افزایش کنترل شده تنش و گسترش مرحله ای فعالیتهای هسته ای نشان می دهد که در سالِ پیش رو و حتی اگر ترامپ نیز خواهان آن باشد، تنش به آسانی فروکش نخواهد کرد.
ایران برای عقب نشینی از این اقداماتش، آشکارا خواهان آن است که بتواند آزادانه نفت بفروشد. زیرا اگرچه در آغاز اعمال تحریمها گمان می رفت کشورهای ثالث از تحریمها تبعیت نخواهند کرد، اما به خاطر فشارهای سرسختانه ترامپ، مشتریان عمده ایران و از جمله چین و هند مجبور به ترک بازار ایران شدند. در چنین اوضاعی، نقشه های رهبران ایران که مدعی بودند: «هر چقدر بخواهیم، نفت می فروشیم و کسی نمی تواند مانع آن شود»، بر آب شد. فروش قاچاقی نفت نیز همانطور که در جریان اخیر نفتکش مشاهده شد، در سطحی بسیار پایین انجام می شود و احتمالا کشورهای گوناگون هم پیمان امریکا با استناد به دلایل مختلف، نفتکشهای پر از نفت ایران را که در دریاها به دنبال مشتری هستند، متوقف خواهند کرد و برای ماه ها اجازه حرکت به آنها نخواهند داد. دشواری هایی از این دست در فروش نفت به عنوان ستون فقرات اقتصاد ایران، بخشهای حساسی مانند خودروسازی را نیز از هم اکنون دچار رکود ساخته است. اینکه ایران اعلام کرده در صورت صدور اجازه به این کشور برای فروش روزانه ۷۰۰ هزار بشکه نفت از طریق واسطه ها، می تواند به توافق برگردد و با امریکا به مذاکره بپردازد، دقیقاً ناشی از این وضعیت است.
ابتکار عمل در دستان ایران
ترامپ به شدت خواهان دیدار با مقامات ایران است و اگرچه بدون انجام این دیدار، احتمال اینکه از خود انعطاف نشان دهد، بسیار ضعیف است، اما کاملا غیرممکن هم نیست. چراکه به نظر می رسد ترامپ که در آستانه انتخابات از یک درگیری اتفاقی نیز دوری می گزیند، برای کاهش تنش چاره دیگری ندارد.
از سوی دیگر، ایرانی ها نیز با اقدامات فوق الذکر، سخنان ترامپ مبنی بر اینکه «عجله ای ندارم، هر گاه ایرانی ها بخواهند، آن زمان بر سر میز مذاکره می نشینیم» را بی معنی ساخته اند. زیرا حتی اگر ایران از سیاستهای افزایش تنش نظامی و تحریک آمیز خود برعلیه امریکا دست بردارد، اقدام این کشور در کاهش تعهدات خود در برجام با فواصل دو ماهه، باعث بی معنی و بی تأثیر شدن کامل توافق هسته ای خواهد گشت.
معنی این نیز کاهش بسیارِ فاصله دستیابی ایران به سلاح اتمی در طول یک سال پیش رو خواهد بود. ترامپ که در امر سیاست خارجی هیچ دستاورد و موفقیتی نداشته است، در تشریح این موضوع به رأی دهندگان امریکایی با دشواری مواجه و با اتهامات رقیبانش روبرو خواهد شد که او با خروج از یک توافق در حال اجرا، به ایران این اجازه را داد تا فعالیتهای هسته ای خود را بدون نظارت گسترش دهد.
وقتی این موضوع مورد دقت قرار گیرد که حتی اوباما نیز در طول مذاکرات هسته ای با ایران بر «قرار داشتن تمام گزینه ها بر روی میز» تأکید می کرد؛ حال آنکه ترامپ گزینه نظامی را به کناری نهاده، آشکار است که ابزارهای فشارش برعلیه ایران نیز بسیار محدود خواهد بود.
این مقاله برای بار نخست در صفحه اینترنتی « Fikir Turu » به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ منتشر شده است.
https://fikirturu.com/2019/09/16/iranin-kontrollu-gerginlik-politikasi/
- برچسب ها:
- ایران، امریکا، ترامپ، برجام، تنش