ترور فخری زاده و گزینه های محدود ایران
ترور روز بیست و هفتم نوامبر در ایران، برای مدتی علاوه بر مطبوعات این کشور، در صدر اخبار رسانه های جهان نیز جای گرفت. پس از رسانه ای شدن این حادثه، به رغم تکذیب از سوی بهروز کمالوندی؛ سخنگوی آژانس انرژی اتمی ایران، مشخص شد که فرد کشته شده یکی از فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران و مسئول ارشد فعالیتهای هسته ای نظامی این کشور یعنی محسن فخری زاده است. فخری زاده هم به دلیل قرار داشتن در فهرست تحریمهای آمریکا و هم به جهت اینکه چند سال پیش، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل با ذکر نامش، وی را به عنوان هدف قرار داده بود، چهره ای قابل توجه به شمار می رفت و از امکانات حفاظتی سطح بالایی برخوردار بود.
این حادثه به دلایلی چند قابل بررسی است. اولاً این ترور آخرین حلقه از سلسله ترورهای اخیر دانشمندان هسته ای و فرماندهان ارشد و حملات خرابکارانه محسوب می شود. کشته شدن پاسدار حسن تهرانی مقدم؛ یکی از پایه گذاران برنامه موشکی سپاه در انفجار زاغه مهمات در نزدیکی کرج، کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس و دستیارانش در نزدیکی فرودگاه بغداد، ربایش و انتقال گنجینه اسرار هسته ای ایران به اسرائیل، انجام عملیات خرابکارانه در تأسیسات هسته ای نطنز و نیز کشته شدن یکی از فرماندهان القاعده به نام ابومحمد المصری به همراه دخترش به ضرب گلوله افراد ناشناس در خیابانی در تهران نشان می دهد که ایران در تأمین امنیت مهره های کلیدی و اماکن حیاتی و حساس تا چه اندازه دچار مشکل است. به هر حال، با تلفیق این ضعف امنیتی با حملات هوایی علیه نیروهای وابسته به ایران در عراق و سوریه و تحریمهای فرساینده اعمال شده از سوی دولت ترامپ، طرح ادعای تقابل ایران با یک بحران ساختاری و بنیادی چندان هم اغراق آمیز نخواهد بود.
کمتر کسی در مورد حضور اسرائیل در پشت پرده این حادثه دچار تردید است. با توجه به اتهامات مطرح شده از سوی مقامات ایرانی از یک سو و قبول ضمنی مسئولیت این حادثه از جانب برخی مسئولین اسرائیلی از سوی دیگر و نیز باور ناظران خارجی در همین راستا، جایی برای تردید در انجام این حمله توسط اسرائیل باقی نمی ماند. در حالی که عواملی چون مطرح بودن اسرائیل به عنوان عامل اکثر حملات گذشته، ادامه تهدیدات مکرر علیه ایران و ناخشنودی از احتمال بازگشت برنده انتخابات آمریکا یعنی بایدن به توافق برجام سبب می شود تا تل آویو به عنوان مظنون اصلی تلقی شود. همچنین به چرایی انجام این حمله در این بازه زمانی نیز پاسخ می دهد. جالب اینکه در بسیاری از تفاسیر رسانه های خارجی بر تداوم انجام حملاتی از این دست تا بیستم ماه ژانویه یعنی روز آغاز به کار رسمی تیم بایدن تأکید می شود. در واقع اسرائیل امیدوار است تا ایران در بحبوحه این وقایع، طی واکنشی عجولانه و در نتیجه اشتباه محاسباتی، آغازگر یک جنگ بزرگ منطقه ای باشد. اسرائیل بر این باور است که در صورت بروز جنگ، آمریکا فارغ از این موضوع که کدام حزب بر سر کار است، به نفع این کشور وارد صحنه درگیری خواهد شد و برای همیشه به "معضلی به نام ایران" پایان خواهد داد. در همین راستا، هدف نشستی که چند روز قبل از ترور فخری زاده بین نتانیاهو، پمپئو و بن سلمان در عربستان سعودی برگزار شد، در واقع تأمین زمینه همکاری و هماهنگی در خصوص تلاشهایی از این قبیل بود. همچنین چند روز پس از این حمله، سفر کوشنر، نماینده ویژه و داماد ترامپ به منطقه نیز نشان می دهد که ترامپ تا لحظه آخر از سیاست "فشار حداکثری" خود دست برنخواهد داشت. به عقیده این گروه، در نتیجه حملات، ایران حتی اگر دست به اقدامی تلافی جویانه نزده و همچنان سیاست "صبر استراتژیک" را پیشه کند، هم دامنه فعالیتهای هسته ایش محدود خواهد شد و هم از لحاظ ظرفیت نظامی-تکنولوژیک، دچار آسیب شدید خواهد شد. عدم رفع کامل خلأ پیشگامی نظامی و هماهنگ سازی منطقه ای به وجود آمده پس از کشته شدن قاسم سلیمانی مؤید همین امر است.
به دنبال ترور اخیر، اتهامات سنگینی که بدون اشاره مستقیم به فرد یا نهادی معین از سوی برخی نظامیان دیروز و سیاستمداران امروز ایران متوجه دستگاه امنیتی این کشور شده و در مقابل، بیانات ضد و نقیض علی شمخانی؛ دبیر شورای امنیت ملی که در معرض تیرهای انتقادی قرار دارد، در اصل حاکی از افزایش تلاطمات در سیاست داخلی این کشور است. شورای امنیت ملی علاوه بر اینکه ارگانی وابسته به رهبر انقلاب ایران علی خامنه ای است، مسئولیت تأمین انسجام لازم بین دستگاه های امنیتی-اطلاعاتی که در حال رقابت و گاهی درگیری و کشمکش با هم هستند، را نیز بر عهده دارد. به همین دلیل، بیانات شمخانی مبنی بر اینکه "دستگاه ها و سیستمهای اطلاعاتی به این اطلاع رسیدند که قرار است اقدامی علیه ایشان صورت بگیرد و تمهیدات ایمنی لازم هم صورت گرفت، اما این بار دشمن از سبک و شیوه ای کاملا حرفه ای، تخصصی و جدید استفاده کرد"، کسی را متقاعد نخواهد کرد.
در پایان باید گفت که احتمال توسل ایران به اقدامی تلافی جویانه علیه اسرائیل عملاً منتفی است. اولویت سیاسی دولت روحانی "میانه رو" که با اتهام توسل به آمریکا روبروست، تنها دلیل این امر نیست. ایران در بسیاری از زمینه ها به پایان ظرفیتهای خود رسیده است. ظاهراً طی روزهای آتی این موضوع، سیاست داخلی کشور را به چالش خواهد کشید و مهره های تأثیرگذار حکومتی در روند انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠٢١ آن را به عنوان ضعف و بی کفایتی روحانی قلمداد خواهند کرد. در پس پرده نیز، خرد حکومتی ایران بر این امر واقف است که در صورت عدم حصول توافقی جدید با دولت بایدن، حتی به قیمت دادن امتیازات اساسی در سیاستهای منطقه ای و فناوری موشکی، ادامه روند موجود امکان پذیر نخواهد بود. سیستم امنیتی که از چند سال پیش در حال ساماندهی تشکیلاتی و سازماندهی واحدهای جدید و برگزاری مانورهای مختلف جهت مقابله با خیزشهای مردمی است، در ماه نوامبر سال گذشته، قاطعیت خود در این خصوص را با کشتار صدها تن از معترضین به معرض نمایش گذاشت. با این حال، در صورت ادامه حملات مؤثر و هدفمند همانند ترور فخری زاده و حتی انجام حملات علیه چهره ها و تأسیسات برجسته تر و راهبردی تر، مدیریت بحران ساختاری یاد شده غیرممکن خواهد شد. به همین دلیل، تلاش برای دستیابی به یک توافق جدید جامع با دولت بایدن که در برگیرنده موضوعاتی نیز باشد که پیشتر، از مذاکره در خصوص آنها اجتناب می شد، منطقی ترین گزینه در پیش رو خواهد بود. در غیر این صورت، این حملات که حتی چین، روسیه و کشورهای اروپایی از محکوم کردن صریح آن پرهیز می کنند، گزینه متقابل چندانی برای ایران باقی نخواهد گذاشت.
این یادداشت بار نخست روز چهارشنبه ٢ سامبر ٢٠٢٠ در وبسایت فارسی صدا و سیمای ترکیه (TRT) منتشر شده است.
https://www.trt.net.tr/persian/brnmh-h/2020/12/02/swqsd-bh-jn-fkhryzdh-hmlt-znjyrhy-w-gzynhhy-mhdwd-pysh-rwy-yrn-1538493
- برچسب ها:
- بایدن، اسرائیل، سوء قصد، محسن فخری زاده