توافق احتمالی بایدن با ایران و تأثیرات آن بر منطقه

توافق احتمالی بایدن با ایران و تأثیرات آن بر منطقه
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در اواخر سال گذشته میلادی و زیر سایه همه گیری جهانی برگزار شد، به دلیل تأثیرات احتمالی آن، از سوی همه دنیا از نزدیک پیگیری گشت. با اعلام نتایج انتخابات، اعتراضات طرفداران ترامپ شروع و به حمله خونین به کنگره منجر شد. نتایج انتخابات از بسیاری جهات قابل بررسی است، اما این موضوع که سیاستمداران آمریکایی که به دولتمردان دیگر کشورها درس بردباری سیاسی نسبت به مخالفان می دادند، در پایان حوادث چند روزه، رأی دهندگان و معترضان غیرمسلح آمریکایی را با عنوان «تروریست» مورد خطاب قرار دادند، از چشمها دور نماند. به گفته بسیاری از تحلیلگران، روی دادن اتفاقات و صحنه هایی که معمولا در مناطق مختلف جهان مشاهده می شود، این بار در قلب ایالات متحده آمریکا، باعث خواهد شد تا واشینگتن دیگر نتواند به راحتی از زبان دستوری اخلاقی که بدان خو گرفته، استفاده کند و یا اینکه دست کم دیگر باورپذیری گذشته را نخواهد داشت.

از یک طرف، از هم گسیختگی اجتماعی ناشی از نتایج انتخابات و تحولات پس از آن، و از طرف دیگر تضعیف نسبی و تدریجی ایالات متحده در سطح جهانی که مدتی است شاهد آن هستیم، نشان می دهد که دولت دموکراتها به رهبری بایدن، انرژی خود را در کوتاه مدت به جای مشکلات جهانی، بیشتر معطوف مشکلات درونی کشور خواهد کرد؛ مشکلاتی که بخشی از آنها در حال تبدیل شدن به مشکلات ساختاری هستند. ظاهراً آنگونه که پیداست تزهایی که پس از جنگ سرد مطرح شدند و بر اساس آنها پیش بینی می شد که سلطه جهانی غرب به رهبری آمریکا «برای همیشه» ادامه خواهد یافت، به عنوان اظهاراتی بلندپروازانه و قبل از موعد مقرر بر زبان آورده شده، به تاریخ خواهند پیوست.

با این حال، این بدان معنا نیست که در آینده نزدیک، دولت ایالات متحده به رهبری بایدن، به عنوان قدرت برتر جهان در امور کلیدی بین المللی دخالت نخواهد کرد. بایدن و تیم او که از میان مذاکره کنندگان باتجربه انتخاب شده اند، می دانند که هیچ عصای جادویی در دست ندارند. از این رو سعی خواهند داشت تا تمام پرونده های موجود را که بسیاریشان یادگار دوران اوباما هستند، به گونه ای مدیریت کنند که آمریکا بیشترین منفعت را کسب کند.

سیاست منطقه ای بایدن

وقتی صحبت از میراث اوباما می شود، اصلی ترین موضوعی که در مورد منطقه به ذهن متبادر می گردد، انحراف جنبش مردمی در سوریه و تا حدودی تحت تأثیر مذاکرات هسته ای با ایران و تکرار سناریوی عراق در سال ١٩٩١ تا ٢٠٠٣ است. در حالی که از یک سو، دولت بعثی اسد که اجازه یافته بود تا برای سرکوب مخالفان، از انواع سلاحهای کشتار جمعی، از جمله سلاحهای شیمیایی استفاده کند، از طریق فشارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی فلج شد، از سوی دیگر نیز روند تشکیل دولت در منطقه تحت کنترل اقلیتها در راستای استراتژی بلندمدتِ تغییر نقشه منطقه، مورد پیگیری قرار گرفت.

یکی دیگر از میراثهای باقی مانده از دوران اوباما توافق هسته ای است. اگرچه دولت دموکرات در این خصوص با روشهای ترامپ مخالفت کرده، اما کاستی های برجام نیز در چهار سال گذشته مشهودتر گشته است. با مطالعه نوشته ها و نظرات مسئولان در دولت جدید، ملاحظه می گردد که نظراتشان در مورد خلأهای موجود در آن توافق و همچنین سیاستهای منطقه ای ایران تا حد زیادی با ترامپ منطبق است. بررسی اظهارات اخیر چهره های ارشد دولت جدید مانند آنتونی بلینکن و جیک سالیوان و نیز وزیران خارجه فرانسه و آلمان -که احتمالا در دوره جدید همکاری نزدیکی خواهند داشت- در مورد برجام، نشان می دهد که تصویر جامعی وجود دارد. می توان گفت که دولت بایدن و متحدانش بیش از آنکه به دنبال بازگشت به برجام باشند، خواهان توافق جدید جامعتری هستند که سیاستهای منطقه ای و فناوری موشکی ایران را نیز شامل می شود. زیرا محدودیتهای زمانی موجود در مفاد برجام و همچنین این واقعیت که فعالیتهای منطقه ای ایران به جایی رسیده که پایگاه های نظامی و حتی سفارتخانه های ایالات متحده، به ویژه در عراق را مورد تهدید قرار می دهد و نیز متحدان آمریکا مانند اسرائیل، امارات و عربستان سعودی را هدف می گیرد، باعث شده تا این مسائل به یک «مشکل فوری» برای دولت آمریكا تبدیل شوند.

سیاست خاورمیانه ای

در برابر رجزخوانی های تهران، دست دولت بایدن در مقایسه با چهار سال قبل از جهاتی بازتر شده و از جهاتی نیز بسته تر گشته است. بازتر شده است، زیرا دولت ترامپ با اجرای سیاست «فشار حداکثری» خود، منابع مالی ایران را محدود کرده، اقتصاد کشور را به ورشکستگی کشانده و باعث شده تا حمایت افکار عمومی از دولت روحانی به زیر ٥ درصد برسد. علاوه بر این، ترامپ با قتل قاسم سلیمانی نشان داد که خطوط قرمز ایران در زمینه نظامی را به رسمیت نمی شناسد. اسرائیل نیز با کسب جسارت از دولت ترامپ، حملات خود به مواضع و تأسیسات ایران در داخل و خارج از کشور را به سطحی مشابه افزایش داد و عدم پاسخ به این حملات از سوی تهران، بحثهای جدی را به ویژه در میان اصولگرایان ایجاد کرد. امتیاز دیگر بایدن نسبت به ترامپ این است که خیال وی از بابت تبلیغات منفی در داخل کشور راحت است. تهران که در برابر «ترامپ شیطانی» سر تعظیم فرود نمی آورد، از نظر سیاست داخلی احساس راحتی بیشتری خواهد داشت که با دولت جدیدی مذاکره کند که بر قوانین بین المللی و راه حل دیپلماتیک تأکید می ورزد.

اما در آن سوی دیگر بحث، تصویر دشوارتری وجود دارد. اطرافیان خامنه ای که به ویژه طی دو سال اخیر تحت تحریمهای کمرشکن قرار داشته اند، نمی خواهند خواسته های دولت بایدن را در زمینه هایی مانند فناوری موشکی، سیاستهای منطقه ای یا حقوق بشر بپذیرند؛ خواسته هایی که مشابه خواسته های ترامپ هستند. اساساً به همین منظور، ایران به دنبال انتخاب بایدن، شروع به افزایش اقدامات تلافی جویانه خود كرد، میزان غنی سازی اورانیوم را افزایش داد و اعلام كرد كه اگر همه تحریمها در مدت كوتاهی برداشته نشود، بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را از كشور اخراج خواهد کرد، حتی به همین منظور، قانونی نیز از سوی مجلس به تصویب رسید. همچنین ایران با رفتن ترامپ، رزمایشهای نظامی گسترده خود را که مدتی بود آنها را متوقف ساخته بود، دوباره از سر گرفت. تأکید ویژه بر ظرفیت موشکی کشور در این رزمایشهای نظامی به عنوان پیامی برای دولت بایدن آن هم قبل از مذاکرات قریب الوقوع ارزیابی می شود.

احتمال اعطای امتیازات جدید از سوی مقامات ایران

در این مرحله، دلایل کافی برای خوش بینی درباره «اجماع بزرگ» وجود دارد. با این فرض که سیاستهای اصلی دولت آمریکا که از آن به عنوان «دوره سوم اوباما» یاد می شود، به مانند سیاستهای دولت قبلی ادامه خواهد یافت، اولین مورد این است که تیم جدید به دنبال تغییر نظام یا ایجاد هرج و مرج در ایران نیستند. اگر به خاطر داشته باشید، اوباما حتی در اعتراضات سال ١٣٨٨ که قبل از مذاکرات هسته ای در تهران به وقوع پیوست و بزرگترین اعتراضات چهل سال گذشته به شمار می رفت، سکوت خود را حفظ کرد و این وضعیت باعث ناامیدی و یأس غربگرایان داخل کشور شد. این فاکتور از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا در ایران که چند ماه بعد شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود، طرحی برای ترمیم نظام در حال برنامه ریزی است؛ طرحی که سناریوهای پس از خامنه ای را نیز به طور جدی تحت تأثیر قرار خواهد داد. در اجرای این روند، روابط با ایالات متحده آمریکا امری تعیین کننده خواهد بود. به بیان صریحتر، مقامات ایران در ازای بقای نظام سیاسی و انتقال بدون دردسر قدرت به سیاستمداران نسل جدید، می توانند امتیازات قابل توجهی به اداره بایدن بدهند؛ افرادی که قبلاً با آنها پشت میز مذاکره نشسته اند و تا حدی به آنها اعتماد دارند.

دلیل دیگر خوش بینی برای تحقق توافق، معضلات موجود در شاخصهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که به تازگی در نظرسنجی های مختلف افکار عمومی مشاهده شده و انعکاس زیادی نیز در داخل کشور داشته اند. علاوه بر شاخصهای بد اقتصادی که به طور مداوم بر آنها تأکید می شود، اعتماد به سیستم فعلی به شدت کاهش یافته، فرار مغزها و سرمایه از کشور به سطح فوق العاده ای رسیده است، به عنوان مثال، گفته شده که بیش از سه هزار پزشک فقط در سال گذشته در ارتباط با سوء مدیریت در امر مبارزه با همه گیری در کشور به خارج از کشور مهاجرت کرده اند. از سوی دیگر، بالا بودن میزان جواب مثبت به سؤال «آیا اگر تغییر رژیم مسالمت آمیز باشد، آن را تأیید می کنید؟»، موجبات نگرانی نخبگان حاکم را فراهم آورده است. کوتاه سخن آنکه امکان تداوم وضعیت فعلی وجود ندارد و پیش روی حاکمیت ایران به غیر از مصالحه با بایدن، گزینه های بسیار کمی وجود دارد.

یکی از روشهایی که دولت بایدن برای راضی ساختن خامنه ای به کار خواهد گرفت، تهدید به ادامه سیاستهای تهاجمی خواهد بود که ترامپ به ویژه در سال گذشته و با کمک اسرائیل به کار گرفته بود. به ویژه با توجه به تأثیرگذاری اسرائیل در کنگره، می توان گفت که ایران از اقداماتی که بایدن را به دردسر بیاندازد، اجتناب خواهد کرد. به طور خلاصه، روند مذاکره بین تهران و واشنگتن به عنوان واقع بینانه ترین سناریو پیش روی ماست، هرچند زمان بندی آن ممکن است بنا به عوامل دیگر تغییر کند. کما اینکه بازارهای ایران نیز این سناریو را پذیرفته اند و در هفته های اخیر، شاهد کاهش جدی قیمت ارز و طلا، به ویژه دلار بودیم.

نقش روسیه، اسرائیل و عربستان سعودی

شکی نیست که مذاکرات بین دو طرف و سازش احتمالی، معادلات منطقه ای را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. از آنجا که کشورهای ثالث از این وضعیت آگاه هستند، رفتار و نگرش کشورهایی مانند روسیه، اسرائیل و عربستان سعودی از اهمیت والایی برخوردار است. روسیه نگران کاهش نفوذ خود بر ایران است. اسرائیل نگران حضور دائمی و رسمی ایران در سوریه و عراق است و عربستان سعودی نیز در کنار افکار منفی دولت دموکرات نسبت به خود، نگران حمایت پنهانی کاخ سفید از حوثی هاست. با این حال، رفتار و نگرش همه کشورها در طول مذاکرات به دامنه مذاکرات و مفاد توافق نهایی بستگی خواهد داشت. به عبارت دیگر، با توجه به نتایج حاصله، احتمال حمایت کشورها از این توافق وجود دارد. به عنوان مثال، مهار نفوذ تهران در سوریه ممکن است تحولی باشد که هر سه کشور فوق را راضی سازد، یا اینکه کسی با محدودسازی ظرفیت موشکی ایران مخالفت نخواهد کرد. بنابر این، اگر دولت بایدن پیامدهای ناخواسته و جانبی توافق با ایران در مورد یک مسئله فنی را در نظر نگیرد، کاری که اوباما آن را انجام داد، ممکن است تغییرات جدیدی در موازنات منطقه ای رخ دهد؛ موازاناتی که به خودی خود شکننده هستند. با این حال، اگر تیم بایدن اشتباهات گذشته خود را تکرار نکند و حساسیتهای کشورهای منطقه را هم در نظر بگیرد و این توافق، ایران را از رفتارهای منازعه جویانه خود دور سازد، به مانند دوره اوباما شاهد واکنشهای شدید از پایتختهای مربوطه نخواهیم بود و حتی چنین سازشی ممکن است اولین گام برای عادی سازی روابط در سطح منطقه باشد...


این مقاله در شماره فوریه ٢٠٢١ مجله «کریتر» منتشر شده است. برای مطالعه ادامه مقاله و اشتراک در مجله:
https://kriterdergi.com/yazar/hakkiuygur/bidenin-muhtemel-iran-anlasmasi-ve-bolgesel-etkileri

مقالات دیگر