آیندۀ حضور ایران در سوریه از نگاه اسرائیل

آیندۀ حضور ایران در سوریه از نگاه اسرائیل
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

در روزهای گذشته راجع به آیندۀ حضور ایران در سوریه حرف و حدیثها بسیار بوده است، این موضوع با بیان دیدگاه قدرتهای تصمیم گیرندۀ بین المللی از طریق اصرار بر ضرورت خروج شبه نظامیان ایرانی از خاک سوریه -در راستای عملیاتی نمودن گزینۀ راه حل سیاسی- همراه بوده است. بر پایۀ اظهار نظر سیاسی کشورهای اروپایی، این ایران است که به نظام بشار اسد امر و نهی می کند و عامل و مسئول نقض مکرر آتش بس مورد توافق روسیه و ترکیه -که برای تحقق آن دیدارهایی در شهر آستانه پایتخت قزاقستان صورت گرفت- ایران بوده است. در این باره اخیرا خانم «نیکی هیلی» نمایندۀ آمریکا در سازمان ملل، بر ضرورت بیرون راندن ایران و شبه نظامیان وابسته به آن از سوریه تأکید نمود.  لازم به ذکر است که این اظهار نظرهای اخیر به دنبال درخواست سران اسرائیل -به ویژه «نتنیاهو» نخست وزیر و «لیبرمن» وزیر دفاع آن کشور- انجام گرفته است .

پس از آن که تهران توانست با ایجاد ارتباط میان ایران، عراق، سوریه و لبنان خود را به سواحل مدیترانه برساند، آیا اکنون احساس می کند که پس از بهبودی روابط میان روسیه و ترکیه  و رسیدن ترامپ به مقام ریاست جمهوری آمریکا،  مسئلۀ پایان حضورش در سوریه تنها مسئلۀ وقت است و بس؟

نگاه اسرائیل به استراتژی ایران در سوریه

جمهوری اسلامی ایران تلاشهای گسترده ای را در راستای پاسداری از ماندن هرچه طولانی تر بشار اسد در قدرت -با هدف گسترش نفوذ استراتژیک خود بر مناطق مختلف سوریه- به کار گرفته است، تا بتواند نفوذش را در جامعۀ سوریه گسترش دهد، و همچنین شبه نظامیهای وابسته به خود را همچون حزب الله لبنان در آن کشور سازماندهی کند. یکی از اهداف تأسیس یک گروه نظامی در سوریه تأکید این مدعاست که هدف اصلی ایران نابودی اسرائیل می باشد. از طرفی در بازیهای سیاسی اش با قدرتهای منطقه ای رقیب خود مانند ترکیه و عربستان دگرگونی ایجاد نماید، و همزمان با آن میدانی را به مانور با آمریکا اختصاص دهد.

مقامات اسرائیلی معتقدند که ایران به این باور رسیده است که ماندن بشار اسد بر مسند قدرت تقریبا محال است،  اما این استراتژی ایران از نگاه اسرائیل ضرورتا بدین معنا نیست که حضور آن کشور در سوریه تهدیدی بزرگ برای اسرائیل به شمار می آید، -هرچند وجود چنین تهدیدی را در رسانه های خود تبلیغ می کند- بلکه اسرائیل تلاش می نماید تا از مسئلۀ حضور ایران در سوریه به سود خود بهره برداری کند و استراتژی معروف «دشمن تراشی» یا «جعل تهدیدها» ی خود را به کار ببرد. تل آویو این هدف را از راه معرفی اسرائیل به عنوان تنها کشور جهان دنبال می کند که از هر سو در معرض تهدید قدرتهای منطقه ای خواهان نابودی آن قرار دارد. این مسئله بهانه ای است که به اسرائیل اجازه می دهد تا تمامی دخالتهای خود را در امور داخلی کشورهای همجوار توجیه کند. البته این بدان معنا نیست که اسرائیل پذیرای حضور قدرتمندانه و دائمی ایران در سوریه است، بلکه تنها به دنبال حضور ضعیف و کمرنگ ایران در آن کشور است به گونه ای که توجیه کنندۀ دخالتهای اسرائیل در امور سوریه باشد.

نقاط قوت و ضعف پیش روی ایران در رقابتهای منطقه ای به صورت عام و در سوریه به طور مشخص

نخست: نقاط قوت

  • در این اواخر کشورهای عربی شاهد گسترش نفوذ ایران با بهره گیری این کشور از اهرمهای نفوذی خود در پاره ای از کشورهاست که به پیدایش شرایطی پر از هرج و مرج کمک کرده و دامنۀ نزاعها به ویژه در سوریه را طولانی تر کرده است.  برای نمونه می توان به «حزب الله لبنان» و برخی دیگر از شبه نظامیان شیعی در سوریه اشاره نمود. در سوریه ٦٠ گروه شبه نظامی وابسته به ایران حضور دارند که از میان آنها:  شبه نظامیان شیعی عراقی ٢٠ هزار، افغانیها ١٥ هزار، ایرانیها ١٥ هزار، پاکستانیها ٦ هزار، همراه با تعدادی از نیروهای فلسطینی وابسته به احمد جبرئیل بر آورد می شوند.  در مناطقی دیگر از کشورهای عربی، شبه نظامیان دیگری، رقبای ایران را یا به مسائل داخلی و یا مشکلات مرزی با همسایگان مشغول ساخته اند. پرداختن بیشتر کشورهای خلیج به بحران یمن زمینۀ کم توجهی آنان را به بحران سوریه در پی داشته و فضای فراختری را برای یکه تازی در آن کشور در اختیار ایران قرار داده است.
  • شعله ور شدن آتش بحران قطر با چهار کشور عربی «بحرین، عربستان، امارات و مصر» -و چه بسا در آینده بحران سازی در روابط ترکیه با برخی از کشورهای خلیج- می تواند آزادی عمل بیشتری را در ارتباط با پروندۀ سوریه در اختیار ایران قرار دهد.
  • حضور عملی ایران در سوریه و تسلط آن بر فعالیتهای نظامی و حتی اجرایی.
  • دنباله روی تام و تمام دمشق از تهران و توانایی آن بر کنترل روند سیاستها در آن کشور.
  • معرفی ایران به عنوان یگانه مرجع شیعیان اثنی عشری -پس از فروکش نمودن نقش نجف و مراجع عربی شیعه- که این کشور را در جایگاه رهبری تمامی فرقه ها و گروه های شیعه در جهان نشانده است.
  • صادر کردن نزاعهای منطقه ای به خارج از مرزهای خود، با تکیه بر اهرمها و وکلای نظامی خود، که بحران یمن بهترین نمونۀ این امر است.
  • توانایی ایجاد دگرگونی در دستاوردهای سیاسی خود با بهره گیری از شبه نظامیهای وابسته به خود در عراق، بحرین، یمن، لبنان و سوریه، و چه بسا فلسطین از راه استفاده از «حماس» -به دنبال دگرگونیهای منطقه ای اخیر- که ممکن است بار دیگر به ایران روی آورد.

دوم: نقاط ضعف

  • گسترش حضور سیاسی و نظامی ایران در محیطهای اجتماعی ناپذیرای آن، زمینه را برای عدم ثبات حضور آن در آن جوامع فراهم می سازد، و در نهایت ایران کارآمدی خود را برای کنترل و مدیریت جبهه های متعدد از دست می دهد.
  • مشکلات سیاسی داخلی، به ویژه در ارتباط با نارضایتیهای مدنی لایه هایی از قشر متوسط از حاکمیت و مرجعیت دینی.  از نشانه های آن می توان به رسیدن تعداد افراد معتاد به مرز ٢ میلیون و ٨٠٠ هزار نفر اشاره کرد در حالی که تعداد معتادان ایران پیش از انقلاب سوریه تنها یک میلیون و ٣٠٠ هزار نفر بوده است. 
  • چالشهای ناشی از رکود اقتصادی، تورم افسار گسیخته و میزان بیکاری فراتر از ٢٢ % و احتمال افزایش میزان کسری بودجۀ غیرنفتی به بیش از ٥٠ میلیار دلار. 
  • بر سرکار آمدن ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا ، «مرد تاجری» که به دستاوردهای اقتصادی به عنوان تنها انگیزۀ سیاستگذاری خارجی باور دارد  که ممکن است بازتاب آن، ایجاد نوعی از فشار بر ایران برای عقب نشینی در پاره ای از پرونده ها -چه بسا در ارتباط با سوریه- باشد. به ویژه پس از  آنکه ترامپ توانست با عربستان -رقیب سرسخت ایران- قراردادهایی نزدیک به ٥٠٠ میلیارد دلار را امضا کند. 
  • وجود نوعی تفاهم میان آمریکا، اسرائیل و دولتهای سنی راجع به حضور ایران در سوریه.  شایان ذکر است که چند روز قبل «اسرائیل کاتس» وزیر راه و ترابری اسرائیل، دیدارهای مهمی با مسئولین آمریکایی با حضور نمایندگان کنگره و مجلس سنای آن کشور با هدف ایجاد هماهنگی میان سیاستهای آمریکا و اسرائیل در ارتباط با سوریه داشته است. 
  • مخالفت اسرائیل با استقرار نیروهای نظامی وابسته به دولت بشار اسد در جنوب سوریه، به ویژه در سایۀ حضور و نفوذ گستردۀ سپاه پاسداران ایران و شبه نظامیان شیعه در آن کشور. 
  • افزایش شمار کشته شدگان ایرانی شرکت کننده در جنگ سوریه 
  • ورود ترکیه به محور روسی- ایرانی مسئله ای محوری به شمار می آید، زیرا ترکیه با توجه به نفوذی که بر گروه های اوپوزیسیون سوریه دارد، از تأثیرگذاری قابل توجهی در عملیات میدانی در آن کشور برخوردار است.

سناریوهای پیش بینی شده در ارتباط با آیندۀ حضور ایران در سوریه

یک: حضور محدود

حضور محدود ایران در سوریه دارای اشکال گوناگونی خواهد بود:

۱- حضور سیاسی پشت پرده (صوری)

این سناریو زمانی تحقق پیدا می کند که ایران در زمینۀ بازسازی توانایی و پاسداری از رژیم اسد موفق شود. چنین امری در شرایطی ممکن است که ایران فرصت مشغولیت قدرتهای بین المللی و منطقه ای را به بحرانهای داخلی خود غنیمت شمارد یا آن را از لابلای بازسازی و گسترش روابط خود با ترکیه و روسیه -به عنوان دو بازیگر محوری در بحران سوریه- پیگیری نماید.  ناگفته نماند که سیاست ایران در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی از رویکرد پراگماتیستی آنچنانی برخوردار بوده است که می تواند بخشی از طمع ورزیهای مالی آمریکا را برآورده سازد.

۲- ماندن در پایگاه های نظامی

این مسئله یکی از برنامه ریزیهای رهبران ایران (در سوریه) است. سردار محمد حسین باقری رئیس ستاد ارتش ایران در اواخر ماه نوامبر ٢٠١٦ اظهار داشت: «ایران قصد دارد در آینده پایگاه های دریایی استراتژیکی را در سواحل مدیترانه یا جزایر آن، یا پایگاه هایی (چند منظوره و) سری را در سوریه و یمن تأسیس کند.»  به همین خاطر انتظار می رود ایران همزمان با عقب نشینی از سوریه، برخی از پایگاه های نظامی خود را در آن کشور- به عنوان پاداشی از سوی دولت سوریه در برابر خدمات ایران در جریان بحران آن کشور- حفظ کند. البته با این پیش شرط که آن پایگاه ها به مناطق زیر کنترل اسرائیل در سوریه یعنی «جولان» و مناطق همجوار آن نزدیک نباشند. چه بسا این سناریو با پذیرش پنهانی رهبران اسرائیل -اما با مخالفت رسانه ای آنان- همراه باشد، تا دست آن کشور را برای هر گونه اقدامی در داخل سوریه -هرگاه و هر گونه که بخواهد با بهانۀ حضور ایران در آن کشور که امنیت اسرائیل را مورد تهدید قرار می دهد- باز بگذارد.

۳- حضور نظامی محدود با استفاده از شبه نظامیهای شیعه

احتمال اعلام رسمی عقب نشینی نیروهای نظامی ایران از سوریه همچنان احتمالی فزاینده است. بر این اساس که ایران تلاش می کند شبه نظامیهای شیعی موجود در مناطق مختلف سوریه را در تشکلی واحد -شبیه حزب الله لبنان- سازماندهی کند، تا مانند اهرم بلند و طولانی مدت برای ایران در سوریه عمل کند. چه بسا انگیزۀ اساسی در این ارتباط فرقه های شیعی یا گروه های نزدیک به ایران در سوریه خواهند بود که تعدادشان چیزی حدود ٤٠٠ تا ٤٥٠ هزار نفر برآورد می شود. شواهدی از آنچه که این سناریو را در اولویت قرار می دهد، اظهارات «محمد علی میرزایی» پژوهشگر ایرانی در مصاحبه ای ویژه است. او می گوید: «محور مقاومت محوری نیست که با توسعه و رشد یافتگی، دگرگونی اقتصادی و سیاسی منطقه پیوند داشته باشد بلکه هدف از آن رویارویی با پروژه های عملی هدف قرار دادن کشورهای عربی و مردم آن به نفع اسرائیل و پروژه های شهرک سازی منطقه ای و نقشه های اشغالگرانه اش برای تسلط بر مراکز حساس در منطقه و جهان می باشد.» 

۴- حضور موقت با استفاده از روش امروز و فردا کردن

در صورت دستیابی به توافقی منطقه ای و بین المللی بر پایۀ عقب نشینی نیروهای غیر سوری از آن کشور، چنانچه ایران گزینه ای جز پذیرش آن را پیش رو نداشته باشد، انتظار می رود -با بهره گیری از این ادعا که تروریسم کاشته شده در سوریه در طول سالهای گذشته و از تابعیتهای مختلف همچنان وجود دارد و برای جامعه و دولت سوریه خطرناک است- روش امروز و فردا کردن را در پیش گیرد.  اما هدف اصلی این دست به دست کردن ایران، تلاش برای پشتیبانی تسلیحاتی هرچه بیشتر از هم پیمان خود، یعنی حزب الله لبنان برای بازسازی بخشی از تواناییهای خویش است که در جنگ سوریه آنها را از دست داده است. 

دو: ادامۀ حضور در سوریه

افزون بر آنچه پیشتر -دربارۀ نقاط قوتی که احتمال ادامۀ حضور ایران در سوریه را تقویت می کند- در این پژوهش اسرائیلی ذکر شد، عوامل دیگری نیز وجود دارند که احتمال ادامۀ حضور ایران در آن کشور را  افزایش می دهند. این عوامل عبارتند از: وجود "محورهای همکاری منطقه ای" که ایران از لابلای آن به سوریه می نگرد و بر این باور است که از دست دادن آن کشور تقریبا به معنای فروپاشی محور هم پیمانی منطقه ای ایران است. محورهای همکاری منطقه ای محورهای متغیر و ناپایداری هستند. برخی از قدرتهای منطقه ای مانند اسرائیل، ترکیه، ایران، عربستان دارای پروژه های منطقه ای در راستای اهداف و منافع خود هستند. از سال ١٩٤٨م -سال شکست دولتهای عربی در برابر اسرائیل- پدیدۀ محورهای هم پیمان در خاورمیانه آغاز گردید. در آن زمان دو محور منطقه ای وجود داشتند که نخستین آن محور اسرائیل و در کنار آن ایران و ترکیه بود. محور دوم محور کشورهای عربی به رهبری مصر در زمان ریاست جمهوری جمال عبد الناصر است. پوشیده نیست که محور کشورهای عربی از کشمکشهای درونی میان حکومتهای پادشاهی و جمهوری رنج می برد و جنگ سال ١٩٦٢ یمن یکی از پیامدهای آن به شمار می آید. با این حال این دو محور منطقه ای تا سال ١٩٧٩م همچنان بر آن وضع ادامه داشت.

اما همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و امضای توافقنامۀ کمپ دیوید توسط بین مصر و اسرائیل در سال ١٩٧٩، پاره ای از دگرگونیها در ساختار محورهای منطقه ای روی داد و به جای دو محور، سه محور منطقه ای شکل گرفتند. محور اول: اسرائیل و در کنار آن مصر و ترکیه؛ محور دوم: ایران همراه با سوریه و لیبی؛ و محور سوم  محور کشورهای عربی است که عراق آن را رهبری می کرد.

در سال ٢٠٠٢ و ٢٠٠٣ خاورمیانه شاهد دگرگونیهای بسیار مهمی بود. دگرگونیهایی همچون: پایان رژیم صدام حسین در عراق که رهبری محور عربی را نمایندگی می کرد، و بر سر کار آمدن حزب «عدالت و توسعه» در ترکیه که دگرگونیهای مهمی را در جغرافیای سیاسی محورهای همکاری در خاورمیانه بدین صورت پدید آورد: محور اول: اسرائیل و همراه با آن روابط گستردۀ منطقه ای که بیشتر آنها پنهانی است. محور دوم: محور عربی، به رهبری عربستان. محور سوم: ایران همراه با عراق و سوریه. و پیدایش محوری تازه به رهبری ترکیه که در کنار آن قطر و حماس قرار دارند. پیدایش این محور همزمان بود با انقلابهای مردمی در جهان عرب و رویداد یورش اسرائیل به کشتی کمک رسان مرمره.

این مسئله به چه معناست؟

چنانچه ایران هم پیمان سوری خود را از دست بدهد، معنایش این خواهد بود محوری که ایران در خاورمیانه آن را رهبری می کند، پس از آن نمی تواند به عنوان محور منطقه ای منسجمی باقی بماند، و در پی آن ایران مجبور خواهد شد به یکی از محورهای منطقه ای بپیوندد، چه بسا آن زمان محور ترکیه -در صورت دوام و حفظ انسجام آن- گزینه ای است که در مقایسه با دیگر محورها به ایران نزدیک باشد، چراکه دو گزینۀ دیگر پیش روی ایران عبارتند از: محور اسرائیل و محور عربستان. با توجه به آنچه که اشاره شد، ممکن است ایران خود را در شرایطی احساس کند که جز ادامۀ جنگ در سوریه تا آخرین سرباز گزینۀ دیگری را فراروی خود نبیند.

سه: عقب نشینی از سوریه

علاوه بر نقاط ضعفی که ایران با آنها روبروست و در این پژوهش به آنها اشاره شده، عوامل دیگری نیز وجود دارند که ممکن است ایران را به عقب نشینی از آن کشور ناچار سازند که مهمترین آنها عبارتند از:

عقب نشینی ایران ممکن است بر اثر دخالت نظامی آمریکا در سوریه روی دهد. چه بسا آمریکا برای دستیابی به اهدافی مختلف به استفاده از نیروی نظامی روی آورد که مهمترین آن اهداف به شرح ذیل است: سرپوش نهادن بر چالشهایی که ترامپ در رابطه با شیوۀ اداره کشور با آنها روبروست. برآورده نمودن انتظارات عربستان و اسرائیل که خواهان مهار نفوذ ایران در خاورمیانه به صورت عام و در سوریه به طور خاص هستند. چه بسا این مسئله آمریکا را به سوی آمادگی برای رویارویی احتمالی با ایران سوق دهد که از نفوذ پیچیده اما قابل مهار در سوریه برخوردار است. متوقف کردن دامنۀ نفوذ ایران و شبه نظامیهای وابسته به آن در سوریه و دور ساختن آن از هر گونه نقشی در آینده 

در پایان، به نظر می رسد که حضور ایران در سوریه با پایان بحران موجود در این کشور -که ممکن است دست کم تا سه سال آینده ادامه داشته باشد- گره خورده است. سوریه برای قدرتهای منطقه ای و بین المللی به صورت میدانی محوری برای تسویه حسابها در آمده است. یکی از آن قدرتها اسرائیل است که در محیطهای آشوب زده رشد و نمو می کند، و امیدوار است که درگیریها در سوریه همچنان ادامه پیدا کند تا دشمنانش بیش از پیش تضعیف شوند و خود در خاورمیانه همچنان به عنوان قدرت برتر باقی بماند.

اما در صورت بروز دگرگونیهای دراماتیک و پیش بینی نشده در عرصۀ سوریه و دگرگونی جغرافیای حضور بین المللی -به ویژه ایران- در آن کشور، این پژوهش پیش بینی می کند که سناریوی اول (حضور کم رنگ ایران) تحقق پیدا کند و ایران حضورش را در سوریه از راه سازماندهی اهرمی نظامی وابسته به خود پیگیری نماید، زیرا با توجه به معیارهای دانش نظامی نوین مفاهیمی مانند پیروزی و برد همه جانبه وجود ندارد، بلکه در این شرایط دستاورد و برد حداقلی فرادست و حاکم است.

مقالات دیگر