جان‌باختن مهسا امینی و تغییر ارزش‌ها در ایران

جان‌باختن مهسا امینی و تغییر ارزش‌ها در ایران
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

جان‌باختن مهسا امینی، دختر 22 ساله‌ در ایران در پی بازداشت، موج گسترده اعتراضات در سراسر این کشور را به همراه داشت. معترضان مدعی هستند که وی در نتیجه اعمال خشونت نیروهای امنیتی طی بازداشت، جان باخته است. مقامات نیز با بیان اینکه موضوع بررسی شده، ادعاهای مطروحه را تکذیب کردند و برای تقویت این رویکرد آخرین تصاویر مربوط به مرگ وی را به اشتراک گذاشتند.

ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران نیز طی تماس تلفنی با خانواده مهسا امینی به آن‌ها تسلیت گفت. همچنین نماینده رهبری ایران در استان کردستان نیز به دیدار آن‌ها رفت. افراد نزدیک به خانواده مهسا امینی و معترضین معتقدند که مرگ وی ناشی از ضربات سنگینی که به سر او در خودروی پلیس وارد شده، اتفاق افتاده است و به همین دلیل تظاهرات در ده روز گذشته همچنان ادامه دارد.

بحث حجاب اجباری از کی آغاز شد؟

در تصاویر مربوط به انقلاب ١٩٧٩ (١٣٥٧) مبارزه مشترک زنان با حجاب و بدون پوشش روسری و هم وعده‌های مقامات ارشد مبنی بر این که «حجاب، اجباری نخواهد بود» در چند ماه نخست این واقعه در تیترهای روزنامه‌ها به چشم می‌خورد. اما با آغاز جنگ عراق و ایران در سپتامبر ١٩٨٠ حکومت نظامی شدید و شرایطی در رویکرد سیاسی به وجود آمد که در نگاه اول، موقت بنظر می‌آمد، اما تاثیر آن‌ها تا به امروز ادامه دارد. افزایش تلفات جانی و مهاجرت جنگجویان داوطلب مذهبی از روستا‌ها به تهران و مشاهده وضعیت زندگی در این شهر موجب ایجاد درگیری و همچنین عنوان گلایه‌هایی مبنی بر این که «آیا به خاطر این شهید می‌شویم» شده بود. این گلایه‌ها بعدها تاثیرگذار شدند و در نتیجه آن آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران فتوای اجباری شدن حجاب برای زنان در ادارات دولتی را صادر کرد.

ایران در اوایل انقلاب اسلامی با جمعیت ٣٥ میلیونی که در آن فرهنگ حومه نشینی غالب و سطح تحصیل مردم پایین بود، با ایران کنونی که سه‌چهارم از کل جمعیت آن شهرنشین هستند، بسیار فاصله دارد. این موضوع در نقش و جایگاه زمان در جامعه بیش از هر چیزی مشهود است.

با توجه به جامعه ایران و حتی نزدیکان مقامات و مسئولین این موضوع به راحتی قابل فهم است. همانطور که معترضین در رسانه‌‌های اجتماعی تاکید دارند، در مقطعی که فرزندان و نوه‌های مقامات ارشد با پوشش‌های کاملا متفاوت ظاهر می‌شوند، «کشته شدن» یک دختر جوان در بازداشتگاه به دلیل «پوشش نامناسب روسری» موجب اعتراضات در جامعه شده است. از سویی اظهارات برخی نمایندگان مجلس و مقامات ارشد سابق در این زمینه نیز نمونه آشکار نحوه انعکاس این مسئله است. از سوی دیگر واکنش ورزشکاران، بازیگران و مجریان نزدیک به دولت که اصولا در مواجهه با موضوعات مشابه موضع محتاطانه‌ای داشتند، قابل تامل است. تقلیل دو واژه «نیک» و «بد» به عنوان مفاهیم مهم در زندگی بشری در این زمینه به فساد، حوادث ناشی از مدیریت نادرست محیط زیست یا محدودیت‌های سیاسی-فرهنگی و آزادی‌ها مانند حجاب، حضور زنان در استادیوم‌ها، مصداق بارز نحوه تحول و از بین رفتن ارزش‌های اخلاقی که تبدیل به ابزار سیاسی شده‌اند، است.

جامعه ایرانی به لحاظ تاریخی و فرهنگی نیز خاصیت یک جامعه معترض را داشته و فاصله بین مردم و دولت همواره وجود دارد. این نه تنها بین قوم‌ها و مذهب‌های مرکزی و اطراف بلکه در بین قدرت‌های متعلق به مرکز نیز وجود دارد. با توجه به روند انقلاب و بعد از آن می‌توانیم بگوییم که گسل‌های اجتماعی در این کشور همواره فعال هستند. پیش از رویدادهای اجتماعی که در هر دهه یک بار دیده می‌شدند، اکنون در ٣ الی ٤ سال یکبار تکرار می‌شوند. یکی از علت‌های اصلی آن عدم کفایت راه‌های قانونی برای طرح مطالبات است.

با توجه به مثال پایانی به دلیل عدم فعالیت احزاب سیاسی در ایران، هیچ تشکل سیاسی نمی‌تواند بگوید که «اگر ما به قدرت برسیم، قانون حجاب اجباری لغو خواهد شد». لذا این موضوع و مسائل مشابه موجب کنار گذاشته شدن، تعمیق مطالبات سیاسی و اقتصادی و همچنین نشان دادن خود به نحوی دیگر می‌شود. انتخاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور ایران در نتیجه «مهندسی انتخابات» در دوره اخیر، توازن بین منتخبان و منتصبان را به سود منتصبان تغییر داده است. همچنین امید قشر وسیع جامعه نسبت به پلتفرم‌های قانونی سیاسی ایران کاهش پیدا کرده است.

اتفاقات اخیر به کدام سو می‌رود؟

اعتراضات به مرگ مهسا امینی دختر کردی که از کردستان برای مسافرت به تهران آمده بود، نخست در شهرهایی که جمعیت کرد زیادی در آن‌ها زندگی می‌کنند تشدید یافت. این موضوع به سرعت در دستورکار گرو‌های سیاسی کرد دیگر قرار گرفت. به طور مثال مسعود بارزانی با خانواده امینی تماس گرفته و این حادثه را به آن‌ها تسلیت گفت. در همین هنگام نیز تظاهرات در مدت کوتاهی به نقاط مختلف کشور گسترش پیدا کرد.

این تظاهرات به دانشگاه‌های تهران، قم به عنوان پایتخت مذهبی ایران و جزیره کیش یکی از مناطق توریستی ایران کشیده شد. همچنین شهرهای ترک نشین ایران به اعتراضات پیوستند. تر‌ک‌های ایران که به دلایل برخی رویدادهای تاریخی و فرهنگی رابطه نه چندان خوبی با کرد‌ها دارند، در شهرهای تبریز، اردبیل، زنجان، قزوین و همدان تجمعات اعتراضی برگزار کردند.

در این زمینه به راحتی می‌توان گفت که این نوع اعتراضات به مرور زمان از علت اصلی برگزاری آن‌ها فاصله گرفته و به سمت و سوی دیگری سوق داده می‌شوند. به طور مثل در تظاهرات استان کردستان که سازمان‌های جدایی طلب فعال‌تر هستند، شعارهای «بژی کردستان» و در شهر تبریز نیز شعارهای «آزادلیق، عدالت و میللی‌حکومت» با اشاره به وقایع تاریخی به گوش می‌رسند. بی تردید این وضعیت درباره گروه‌های طرفدار سلطنت و مجاهدین خلق نیز صدق می‌کند.

هرچند که این اعترضات در بین گروه‌های دینی و اتنیکی مختلف در سراسر ایران گسترش یافته است، تجربیات در گذشته نشان می‌دهد که تهران به این نوع اعتراضات را به راحتی پایان می‌دهد. کم بودن تلفات جانی نسبت به تظاهرات ٢٠١٨ نشان می‌دهد که حکومت ایران خود را در خطر احساس نمی‌کند.

موضوع مهم و تعیین کننده در این زمینه واکنش جامعه بین المللی و افراد داخل نظام که به طور سیاسی قهر کردند، خواهد بود. واکنش‌های قدرت‌های غربی نشان می‌دهد که جبهه غرب چندان امیدی به این اعتراضات ندارند و بر توافق هسته‌ای تمرکز کرده‌اند. گردهمایی مجلس خبرگان پس از بیماری و عمل جراحی آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر ایران، عدم عضویت حسن روحانی رئیس جمهور سابق ایران در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شعارهای معترضین علیه مجتبی خامنه‌ای فرزند رهبر ایران نیز آینده‌نگری‌های مرتبط با دوره بعد از وی را حائز اهمیت می‌کند. با توجه به اظهارات فرمانده سپاه پاسداران در مورد تظاهرات میلیونی ٨٨ به عنوان «رویارویی داخلی حکومت» که آن را دشوار تر از جنگ دوره ایران و عراق دانسته بود، واکنش اصلاح طالبان و اعتدال‌گرایان مانند علی لاریجانی، حسن روحانی، حسن خمینی و اسامی مشابه که همواره خود را در خطر تسویه‌ شدن احساس می‌کنند، از لحاظ تظاهرات و آینده ایران تعیین کننده خواهند بود.


این یادداشت برای اولین بار روز ٢٧ سپتامبر۲۰۲۲ در خبرگزاری آناتولی منتشر شده است

 

مقالات دیگر