آغاز دوران جدید در روابط ترکیه و ایران؟

آغاز دوران جدید در روابط ترکیه و ایران؟
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

چکیده: روابط ترکیه و ایران با پویایی این دو کشور و در امتداد مسیری ثابت در گذر زمان و به خصوص در طول قرن گذشته رو به گسترش بوده است. در میان نقاط عطف روابط بین دو کشور، می توان به تغییر نظام هر دو کشور در اوایل این قرن، رویکرد مشترک آنها در قبال تهدید شوروی در دوران جنگ سرد و انقلاب ١٣٥٧ ایران اشاره کرد. واکنشهای این دو کشور به بحران امنیتی منطقه ای که پس از واقعۀ ١١ سپتامبر آغاز شد و بعد از بهار عربی به اوج خود رسید، به ویژه رویکرد آنها نسبت به بحران سوریه که راه را برای یکی از پرتنش ترین دوره های روابط دوجانبه باز کرد، متفاوت بود. با اینحال، بحران سوریه که در حال پایان یافتن است و دیگر عرصه های بحران مانند خلیج فارس و مسئلۀ فلسطین، می تواند نشانگر کاهش تنش در راوبط بین آنکارا و تهران باشد.

از بهار عربی به اوج خود رسید، به ویژه رویکرد آنها نسبت به بحران سوریه که راه را برای یکی از پرتنش ترین دوره های روابط دوجانبه باز کرد، متفاوت بود. با اینحال، بحران سوریه که در حال پایان یافتن است و دیگر عرصه های بحران مانند خلیج فارس و مسئلۀ فلسطین، می تواند نشانگر کاهش تنش در راوبط بین آنکارا و تهران باشد.

مقدمه

روابط ترکیه و ایران را شاید بتوان یکی از باثبات ترین و قابل پیش بینی ترین روابط در خاورمیانه توصیف کرد. شاهان و ملاهای ایران تلاش کردند روابط خود را با ترکیه، صرف نظر از حزب حاکم در آنکارا و رویکرد آن حفظ نمایند. دو کشور به عنوان دو بازیگر اصلی غیر عرب منطقه، مشترکات مهمی دارند. هیچ کدام از آنها استعمار مستقیم را تجربه نکرده اند. به علاوه، عوامل مختلفی مانند پیوندهای مشترک تاریخی، فرهنگی و اقتصادی، مانع از گسترش شکاف در روابط آنها شدند. البته این بدین معنا نیست که روابط آنها فراز و نشیبی نداشته است. اگرچه این روابط هر از گاهی تیره می شود، اما حقیقت این است که حاکمان دو کشور به رغم تمام بحرانها، خواهان تداوم روابط حسنه بوده اند.

تاریخچۀ روابط ترکیه و ایران

روابط میان ترکیه و ایران که در عصر مدرن، شاهد مسائل متعدد داخلی و خارجی بوده است، در سال ١٩٢٣م و با اعلام جمهوری در ترکیه و همزمان نخست وزیری رضا پهلوی در ایران و اعلام سلطنت در سال ١٣٠٤، وارد دورۀ جدیدی شد. این دو همسایه در بطن سیاستهای داخلی خود سعی در مدرنیزه کردن کشورشان داشتند و اولویت اصلی خود را در سیاست خارجی، حفظ مرزها و تضمین امنیت کشور قرار دادند.

نهادینه سازی روابط دو کشور به ویژه در حوزۀ امنیت در فضای پس از جنگ جهانی دوم صورت گرفت. تهدید دو کشور ایران به عنوان اولین قربانی جنگ سرد و نیز ترکیه از سوی اتحاد جماهیر شوروی سابق، این کشورها را مجبور کرد تا به سمت ایالات متحده تمایل پیدا نمایند. در حالی که ترکیه در این دوره به عضویت ناتو درآمده بود، ایران به دنبال تضمین امنیت خود از طریق سازمانهای مرتبط با غرب مانند پیمان بغداد و سنتو بود. علاوه بر این، ادعاهای مختلفی وجود داشت مبنی بر اینکه اسرائیل، ترکیه و ایران ساز و کارهای همکاری امنیتی مخفی را ایجاد کرده اند. در این دوره، ترکیه و ایران نه تنها نگران تهدید شوروی، بلکه شاهد بروز ناصریسم (ناسیونالیسم عربی) در جهان عرب بودند.

انقلاب ١٣٥٧ ایران نقطه عطفی در روابط دو کشور در این قرن بود. در حالی که ماهیت ضد غربی این انقلاب، ایران را به عقب نشینی از سنتو سوق داد، ایدئولوژی اسلامی آن دموکراسی سکولار ترکیه را کاملا "دیگری" دانست و روابط بین دو کشور به سرعت به سردی گرائید. با این حال، درگیر شدن سریع ایران در منازعات داخلی خود و جنگ با عراق که دو سال پس از انقلاب آغاز گردید، مانع از آن شد که روابط با ترکیه بیش از این تخریب شود. سیاست ترکیه در بی طرفی فعال در جنگ ایران و عراق، نقش مهمی در این امر ایفا کرد. به ویژه اینکه، به همت تلاشهای تورگوت اوزال، روابط اقتصادی رو به بهبود گذاشت. اگرچه "کودتای 28 فوریه" در ترکیه منجر به بحران شد و طی آن ارتش در سال ١٩٩٧م دولت اسلام گرای وقت را مجبور به کناره گیری نمود، روابط با ایران کلا مثبت باقی ماند.

روابط با ایران در دوران حزب عدالت و توسعه

حزب عدالت و توسعۀ ترکیه در سال ١٣٨١ یعنی دورۀ حساسی از تاریخ، از نظر دگرگونیهای منطقه ای به قدرت رسید. دولت بوش از ١١ سپتامبر به عنوان بهانه ای برای اشغال افغانستان استفاده کرده، در حالی که روزشمار حمله به عراق به روزهای آخر خود رسیده بود. از سوی دیگر، ایران هدف اصلی تهدید لفظی نومحافظه کاران به عنوان یکی از بازیگران اصلی در "محور شرارت" بود. اگرچه حزب عدالت و توسعه قادر به جلوگیری از اشغال عراق از طریق پلت فرم طراحی شده برای همسایگان این کشور نبود، اما دست کم آشکارا استراتژی مبارزه با بحرانها را در پیش گرفت. پس از اشغال عراق، این دیدگاه که قدرتهای منطقه باید ابتکار عمل مؤثر برای همکاری در حل بحرانهای منطقه داشته باشند، دیری نپائید، به ویژه آنکه مناقشاتی بر سر منافع بین ایران و همسایگان عرب آن به وجود آمده بود.

احساسات ضد ایرانی اکثریت قریب به اتفاق کشورهای عربی که در پی اشغال عراق به وجود آمده بود، چندان جایگاهی در ترکیه نداشت. در این دوره، ترکیه تلاش کرد تا روابط نزدیکی با تمام گروه های عراقی برقرار کند، و در عین حال آشکارا اظهارات خصمانۀ مبتنی بر هویتهای فرقه ای را رد می کرد. در مقایسه با روابط بین ترکیه و ایران، روابط میان عربستان سعودی و ایران پس از اشغال عراق به سرعت رو به تیرگی گذاشت و ساز و کارهای همکاری که رفسنجانی و خاتمی برای تحقق آن تلاشهای زیادی انجام داده بودند، دیری نپائید. در واقع، این دو رئیس جمهور در دهۀ ١٣٧٠ بارها از عربستان سعودی دیدار کردند و متقابلا وليعهد وقت عربستان شاهزاده عبدالله برای حضور در نشست سازمان کنفرانس اسلامی سال ١٣٧٦ از تهران دیدار کرد. ثمرۀ تلاشهای خاتمی تا مرحلۀ توافق همکاری نظامی طی سفر وی به ریاض در سال ١٣٧٨ گسترش یافت. شکست در روابط دو کشور در این مقطع از تاریخ تحت تأثیر اشغال عراق و نگرشهای ضد عربستانی از سوی سپاه پاسداران بود که قدرت رو به رشد در سیاست داخلی ایران به شمار می رفت. آغاز دورۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد از سال ١٣٨٤ و همزمان افزایش نفوذ ایران در عراق و نیز جایگزینی ایاد علاوی نخست وزیر عراق که روابط خوبی با غرب داشت، با ابراهیم جعفری که ادعا می شود، تحت تأثیر نفوذ ایران قرار دارد، همه و همه تنشها را افزایش داد. اما در این برهه از زمان، ترکیه موضع همیشگی خود در مورد عراق را حفظ کرد.

در این دوره، ترکیه به طور کلی سیاست موسوم به مشکلات صفر با همسایگان را در پیش گرفت و روابط نزدیکی با همسایگان خود برقرار کرد. این کشور همچنین جهت افزایش روابط تجاری با سوریه و عراق تلاش می کرد و همزمان به توسعۀ روابط خود با ایران می پرداخت. ترکیه در این دوران به طور منظم بر ضرورت همکاری و یکپارچگی منطقه ای و لزوم همکاری ایران در این زمینه تأکید داشت. آنکارا همچنین مسیری سازنده و صلح آمیز در مورد فعالیتهای هسته ای ایران که توجه جامعۀ بین الملل را به خود جلب کرده بود، انتخاب کرد و همواره تأکید می ورزید که این مشکل می بایست از طریق مذاکرات دیپلماتیک حل و فصل شود. در این دوران، ترکیه میزبان تعدادی از مذاکرات هسته ای بین ایران و غرب بود. حتی در سال ١٣٨٩، ترکیه و برزیل تلاش کردند برای حل این مسئله از طریق راه های مسالمت آمیز میانجیگری کنند، اما مخالفت ایالات متحده این تلاش را بی نتیجه گذاشت.

هنگام بررسی موضوع تلاشهای ترکیه و ایران در این دوره برای جلوگیری از بروز تنش بر سر عراق، می بایست به نقش نگرشهای مشابه دو کشور نسبت به مسئلۀ شهروندان کرد خود توجه کرد. دو کشور همواره بر مخالفت خود با تلاشهای شمال عراق جهت کسب استقلال از حکومت فدرال و اهمیت حفظ تمامیت ارضی عراق تأکید داشته اند. در حقیقت، موقع صحبت از روابط ترکیه و ایران، باید به نقش اصلی دو کشور در همکاری اخیر بر سر مسئلۀ کردها توجه داشت. اساسا اگر بدانیم به دست آوردن مجدد تمامیت ارضی برای عراق و سوریه تا چه حد می تواند دشوار باشد، آن وقت نباید از همکاری نزدیک آنکارا و تهران در این مورد شگفت زده شویم.

بهار عربی و روابط ترکیه و ایران

هنگامی که بهار عربی در اوایل سال ٢٠١١م در تونس آغاز شد، کمتر کسی پیش بینی می کرد که این موضوع منجر به تنش و اختلاف جدی میان ترکیه و ایران خواهد شد. ترکیه قیامها را به عنوان جنبشهای دمکراتیک مردمی تلقی نمود و با شور و شوق زیادی از آنها استقبال کرد، در حالی که ایران که هنوز از تأثیرات وقایع مشابه در سال ١٣٨٨ رهایی نیافته بود، با احتیاط به این موج اعتراضها نگریست و پیش از هر چیز، به دستگیری میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز، در ماه فوریه اقدام نمود زیرا این دو قصد برگزاری تظاهرات برای اعلام همبستگی با مردم تونس و مصر را داشتند. موسوی و کروبی تاکنون در حصر خانگی به سر می برند.

ایران در عمل هر گونه اقدام احتمالی برای جلوگیری از گسترش تظاهرات در داخل کشور را به کار گرفته است، اما در سخن و با توجه به اینکه بیشتر قیامها در کشورهایی صورت گرفت که نخبگان حامی غرب در آنجا صاحب پست و مقام بودند، ادعا کرد که این قیامها "بیداری اسلامی" بوده و مردم منطقه تحت تأثیر انقلاب ١٣٥٧ ایران قرار گرفته بوده اند. سرنگونی رژیم مبارک در مصر در سال ٢٠١١م و همزمان با سالگرد انقلاب ایران، یکی از عوامل اصلی خشنودی مقامات ایران بود و ماه سپتامبر همان سال کنفرانسی بین المللی در زمینۀ "بیداری اسلامی" در تهران و با ریاست علی اکبر ولایتى برگزار شد.

بحران سوریه و تأثیر آن بر روابط ترکیه و ایران

بهار عربی وقتی به مشکل جدی بین تهران و آنکارا تبدیل شد که مسیر رویدادها به سمت سوریه کشیده شد. ایران از موضع مهم سوریه در سیاست منطقه و نقش تعیین کنندۀ دمشق در جنگ سال ٢٠٠٦م بین اسرائیل و حزب الله آگاهی کامل دارد. از یک طرف، رژیم بعث در دمشق فاصلۀ زیادی با دموکراسی و حقوق بشر داشت و ایران به خوبی از نگرشهای سرکوبگرانۀ آن آگاه بود، در حالی که از سوی دیگر تصور می شد تغییرات بنیادین دولت سوریه ممکن بود آنچه که به نام "محور مقاومت" معروف است، از بین ببرد؛ محوری که جمهوری اسلامی حدود 30 سال روی آن سرمایه گذاری کرده و در نهایت شاهد قدرت گرفتن آن بود. ایران در ابتدا به طور غير مستقيم از اسد حمايت کرد، اما با وخیمتر شدن اوضاع، حمايت خود را به طور قابل توجهی افزايش داد. به محض آنکه مقامات ایران مطمئن شدند که دولت اوباما در بحران سوریه دخالت نمی کند، حمایت سیاسی خود از رژیم اسد را به بالاترین سطح ممکن افزایش دادند و اعلام شد که شخص بشار اسد خط قرمزی برای ایران است و ایران حضور نظامی خود را در سوریه دوچندان کرد.

خوانش ترکیه از بهار عربی و به ویژه قیام مردم سوریه بسیار متفاوت بود. سیاستمداران ترکیه که این وقایع را با سقوط دیوار برلین و اتحاد جماهیر شوروی مقایسه کردند، اعتقاد داشتند که هیچ قدرتی توانایی جلوگیری از موج تغییر و دموکراسی در منطقه را نخواهد داشت. ترکیه خود را به طور کامل در صفوف مخالف قرار داد و یک دهه تلاش در توسعۀ روابط خوب با دولت سوریه را به خطر انداخت و به زودی خود به یکی از اطراف بحران تبدیل شد.

در اولین روزهای تظاهرات مسالمت آمیز که بعدا به قیام مسلحانه تبدیل گردید، رژیم سوریه با روزهای بسیار دشواری روبرو بود، اما فوریۀ سال ٢٠١٣م، زمانی که حزب الله شروع به اعزام ستیزه جویان به خاک سوریه کرد، رژیم نفسی تازه یافت. علاوه بر این، کودتای ماه ژوئیه علیه نظام دموکراتیک جوان در مصر که به عنوان بزرگترین پیروزی بهار عربی تلقی می شد، کشورهای مخالف با رژیم سوریه را از هم جدا کرد و موجب کاهش اثربخشی اپوزیسیون شد. علاوه بر این، مهمترین نقطۀ عطف جنگ داخلی سوریه زمانی بود که روسیه در سپتامبر ٢٠١٥م و پس از تلاشهای دیپلماتیک مصرانۀ ایران وارد جنگ شد. ترکیه از این اقدام روسیه به شدت انتقاد کرد، اما رویدادی که بسیار بیشتر از بیانیه های ضد روسی ترکیه، موجب تخریب روابط ترکیه و روسیه شد، سقوط یک فروند جنگندۀ روسی با آتش جتهای ترکیه به دلیل عبور از مرزهای این کشور در ماه نوامبر بود.

حال با شروع مداخلۀ فعالانۀ روسیه، بحران سوریه به نقطه ای رسیده بود که در آن ترکیه، کشوری که اختلاف نظرهای جدی با ایالات متحده پیدا کرده بود، به طور فزاینده ای از درگیریهای سوریه آسیب می دید. در این زمان، ظهور داعش در سوریه و موفقیت بیشتر آن نسبت به دیگر نیروهای مخالف در تسخیر خاک این کشور، به رژیم اسد، روسیه و ایران اجازه داد تا بحران سوریه را به عنوان یک درگیری بین سازمانهای تروریستی و دولت مشروع سوریه جلوه دهند که این موضوع به تصویر ترکیه در مطبوعات بین المللی آسیب رساند. ترکیه به ویژه طی سالهای ٢٠١٥ و ٢٠١٦م به شدت تحت تأثیر مبارزات سرسختانۀ تروریسم در خاک خود بود.

مسئلۀ دیگری که به طور مستقیم بر امنیت ملی ترکیه تأثیر می گذارد و نتیجۀ جنگ سوریه است، دستاوردهای گروه تروریستی پ. کا. کا در کسب قدرت و اعمال نفوذ بیشتر در خاک سوریه  است. این سازمان به ویژه مبارزۀ تبلیغاتی گسترده ای در طول حملات داعش به کوبانی به راه انداخت و شاخۀ سوری آن، پ. ی. د هر روز با حمایت کشورهای غربی و عمدتا ایالات متحده به قلمرو بیشتری در آن سوی مرز ترکیه دست می یافت. پ. ی. د که در ابتدای بحران از سوی ایران و رژیم سوریه حمایت می شد تا نفوذ ترکیه را محدود سازد، بعدها به سمت آمریکا و غرب گرایش پیدا کرد. این نیروها پس از سقوط جت روسی، از حمایت جدی این کشور نیز برخوردار شدند و این حمایت تا به امروز ادامه دارد.

لذا اولویت کنونی ترکیه در مورد بحران سوریه که از موضوع تغییر رژیم در دمشق به حفظ مرزهای خود تغییر کرده است، به نحوی می تواند نتیجۀ نقشۀ ایران و رژیم سوریه در سرگرم نگهداشتن ترکیه تفسیر شود که در حال حاضر به ثمر رسیده است. تسخیر کامل حلب توسط رژیم در پایان سال ٢٠١٦م که زیر سایۀ حملات شدید هوایی روسیه به مواضع مخالفان صورت گرفت، ترکیه را به بازنگری کلی استراتژیهای خود دربارۀ سوریه و تأکید بر مذاکرات آستانه با حضور روسیه و ایران سوق داد. در همان روزها، ترکیه، احتمالا با موافقت روسیه، عملیات خود موسوم به سپر فرات را با هدف جلوگیری از عملیات پ. ی. د در بستن کامل مرزهای ترکیه و ایجاد یک ارتباط زمینی از عفرین تا کوبانی آغاز کرد. تهدید اجرای عملیات مشابه در منطقۀ منبج طی روزهای نخست و به علت وتوی ایالات متحده عملی نشد.

کودتای نافرجام  15 ژوئیه

یکی دیگر از مسائل مهمی که بر تمام روابط بین المللی ترکیه از جمله روابط با روسیه و ایران تأثیر گذاشت، کودتای نافرجام 15 ژوئیه ٢٠١٦م بود. به دنبال تلاشی خونین برای انجام کودتا توسط اعضای سازمان تروریستی فتح الله گولن که به ارتش نفوذ کرده بودند، رویکرد محافظه کارانۀ متحدان قدیمی غربی ترکیه در مورد طراحان کودتا و حتی عدم اظهار همدردی آنها با دولت، آنکارا را سخت خشمگین و ناراحت کرد. مقامات ترکیه و افکار عمومی معتقد بودند کودتای مصر، تظاهرات پارک گزی (میدان تقسیم استانبول) و کودتای نافرجام 15 ژوئیه، توسط محافل منطقه ای و بین المللی حمایت شده اند.

با عذرخواهی تركيه از روسيه درست پیش از شروع كودتا، روند بهبود روابط این دو کشور شتاب زیادی به خود گرفته و تركيه اعلام كرده كه عليرغم همۀ اعتراضات آمريكا، مذاكرات در مورد خريد سيستمهاي دفاع هوایی استراتژيك S-٤٠٠ روسيه به مرحلۀ نهايي رسيده است. تلاش ترکیه جهت یافتن جایگزینی برای متحدان قدیمی خود، در اصل به ناامیدی آنکارا از دورۀ دوم ریاست جمهوری اوباما بر می گردد. با این حال، اگرچه اقدامات حساس تروریستی در ترکیه در پایان دورۀ ریاست جمهوری اوباما و انتخاب ترامپ پایان یافت، دو کشور همچنان در مورد سوریه اختلاف نظر دارند. تمایل ترکیه برای شرکت در عملیات رقه بر علیه داعش، از سوی دولت ترامپ رد شد و در دوران ریاست جمهوری ترامپ معلوم شد جناح نظامی که نفوذ بیشتری بر سیاستهای واشنگتن در منطقه دارد، کار با ی. پ. گ (یگانهای مدافع خلق) را مؤثرتر و مقرون به صرفه تر برای ایالات متحده می داند. از سوی دیگر، امتناع دولت جدید آمریکا از استرداد رهبر کودتا به ترکیه نشان می دهد که روابط واشنگتن-آنکارا در کوتاه مدت به سطح ایده آل خود بر نخواهد گشت.

بهبود سریع روابط ترکیه و روسیه در این دوره، در مورد روابط با ایران مشاهده نشد. در مقابل، دولت ترکیه بارها و بارها از زبان بالاترین مقامات کشور اظهار داشت که ایران سیاستهای توسعه طلبی و فرقه ای در منطقه را دنبال می کند و این سیاست که آن را "توسعه طلبی فارسی" می نامد، موجب افزایش بی ثباتی در منطقه است. خودداری روحانی از ارائۀ پاسخ صریح به این اظهارات اردوغان را می توان نشانه ای از تلاش ایران برای حفظ روابط خوب با ترکیه و جلوگیری از ابراز نظر آشکار ترکیه در این دوران دانست که دولت ترامپ خواهان تغییر رژیم ایران است.

بحران قطر و آیندۀ روابط ترکیه و ایران

نخستین سفر خارجی دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده به عربستان سعودی و اسرائیل و اظهارات ضد ایرانی وی در طول این سفر، خود گواه روشنی است که آمریکا در دوران ترامپ، رویکرد متفاوتی با مسئلۀ ایران خواهد داشت. سیاستهای اوباما رئیس جمهور پیشین آمریکا که چراغ سبزی برای ایران به شمار می رفت، به ویژه برای ریاض و تل آویو به شدت ناامیدکننده بود. اوباما در ازای محدود کردن فعالیتهای هسته ای ایران، دست آن را برای دخالت در کشورهای دیگر باز گذاشته بود. اما دیدگاه های ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی و پیامها و نخستین سفر خارجی او، همه و همه نشان داد که موضع ایالات متحده در خصوص ایران تغییر کرده است. تهدیدهای آشکار مقامات عربستان سعودی علیه ایران، در اصل بازتابی از تلاش عربستان، اسرائیل و ایالات متحده برای آغاز همکاری تنگاتنگ است.

هنگامی که از چشم ترکیه به این موضوع بنگریم، ممکن است ادعا شود آنکارا که از سیاستهای منطقه ای ایران در این اواخر ناراحت شده است، با محدود کردن فعالیتهای تهران کنار گذاشته نخواهد شد. با این حال، اگر چه در سالهای اخیر، بحران سوریه دلیل اصلی تنش میان ترکیه و ایران بوده است، اما تنها دلیل موجود نیست. استفادۀ ایران از ستیزه جویان وفادار در عراق و از بین بردن گروه های دیگر در این کشور برای افزایش نفوذ و همچنین رابطۀ خوب تهران با پ. ی. د که در تلاش برای تغییر ساختار جمعیتی بخشهایی از عراق و سوریه است، از جمله مسائلی است که موجبات نارضایتی ترکیه را فراهم آورد. در حالی که ترکیه در مجموع خواستار یکپارچگی منطقه ای و آزادی روابط بین کشورهای منطقه است، حمایت تهران از صف بندیهای ایدئولوژیک و فرقه ای و همچنین پیامهای آن مبنی بر کاهش یافتن روابط اقتصادی با ترکیه در دورۀ پس از رفع تحریم اقتصادی، پاسخ تند مقامات رده بالای آنکارا را به دنبال داشته است.

اولین بحران جدی منطقه ای پس از دیدار ترامپ از منطقه، بر ایران متمرکز نبود، بلکه بر خلاف انتظار بسیاری، بر محور کشور کوچک و تأثیرگذار حوزۀ خلیج فارس یعنی قطر تمرکز داشت. هنگامی که به اتهامات وارده به دوحه از سوی عربستان سعودی و امارات و تحت رهبری محمد بن سلمان و محمد بن زاید بنگریم، میزان تأثیرپذیری آنها از سیاستهای منطقه ای ترکیه بیشتر به چشم می خورد.

این طغیان غیر منتظرۀ عربستان سعودی، ترکیه را در وضعیت دشواری قرار داده است. از یک سو، ترکیه نمی تواند به طور مستقیم موضع ضد ریاض را در پیش بگیرد، زیرا از موقعیت مهم عربستان سعودی در جهان عرب و جهان اسلام و نیز از اهمیت روابط اقتصادی خود با آن کشور آگاه است، اما از سوی دیگر، روشن است که هر گونه مداخله علیه قطر را به عنوان حمله به خود نگاه می کند و برای همین با ایجاد راه هوایی برای شکستن محاصرۀ این کشور و سرعت بخشیدن به روند استقرار سربازان در پایگاه خود در دوحه تلاش کرده است. علاوه بر این، ترکیه سیاستهای فعالانۀ دیپلماسی با هر دو طرف و طرف ثالث را به منظور جلوگیری از گسترش بحران دنبال می نماید.

پیش از آنکه ایران از شوک ناشی از اعلام محاصرۀ قطر بیرون بیاید، حملات جدی تروریستی در تهران با اهمیت نمادین خود به نوعی نشانگر ابعاد گستردۀ افزایش تنش در منطقه بود. جواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران که برای بحث و گفتگو پیرامون بحران قطر راهی ترکیه شده بود، مجبور شد حملات تهران را که گفته می شد توسط داعش صورت گرفته است، در دستور کار خود قرار دهد. ایران عربستان سعودی را به عنوان عامل اصلی هر دو بحران قلمداد کرد و بسیاری از مقامات ایرانی اعلام کردند که عربستان سعودی در پشت حملات تهران قرار دارد و این باور بیش از پیش قوت گرفت که این دو بحران با یکدیگر ارتباط دارند. در حقیقت، پیام ترامپ در مورد حملات مزبور به خصوص این گفتۀ وی: "دولتهای حامی تروریسم، خود قربانی شرارتی می شوند که مروج آن هستند" به همراه توییتهای او در طول بحران قطر نشان می دهد که این ادعاها را نمی توان به راحتی نادیده گرفت.

در واقع ترکیه و ایران در خصوص قطب بندیهای شکل گرفته در منطقه در این اواخر، یک نگرانی مشترک دارند. تفاوت اساسی بین رویکرد این دو کشور، شیوۀ بیان و نحوۀ گفتار است. همانطور که در مورد موضوع رفراندوم در شمال عراق، ایران صدای خود را از بالاترین ردۀ کشوری و به روشی تهدیدآمیز از جمله تمایل به استفاده از تهدیدات عملی در صورت لزوم مانند قطع تأمین آب شمال عراق به گوش همه رساند، تركیه ترجیح داد از زبان دیپلماتیک استفاده کند. اما در تحلیل نهایی، ناتوانی در پیش بینی تهدیدات آینده علیه منطقه و ناشیگری بازیگران اصلی آن، خطری بالقوه جدی برای کل منطقه ایجاد می کند. کسانی که به یاد می آورند چگونه صدام حسین در گذشته و با فکر پیروزی آسان بر ایران و کویت باعث تخریب منطقه شد، به خوبی می دانند که بلندپروازی و مدیریت ناکارآمد تحت تأثیر اعمال نظرهایی از بیرون، می تواند کل منطقه را به سوی جنگی تمام عیار بکشاند.

نتیجه

آنچه که موجبات همکاری در مورد مسائل مؤثر بر روابط ترکیه-ایران در این مرحله را فراهم می کند، عواملی از جمله تفاهم در مورد عدم امکان پیروزی کامل هیچ کدام از طرفین در بحران سوریه در این دوران، عزم آنها در مورد رفراندوم مسعود بارزانی در خصوص استقلال شمال عراق، سیل اظهار نظرهای مقامات آمریکایی در مورد نیاز به تغییر رژیم ایران و شاید از همه مهمتر، اهمیت شخصیتهایی مانند سیسی، نتانیاهو، محمد بن سلمان و محمد بن زاید در سیاستهای برنامه ریزی شدۀ ترامپ دربارۀ خاورمیانه است. در نتیجه ممکن است دور تنش در روابط ترکیه و ایران که طی سالهای گذشته شاهد آن بوده ایم، در آینده کاهش یابد.

در نهایت، اگرچه این دو بازیگر منطقه که هر یک می خواهد برتری خود را نشان دهد، از دیدگاه های متفاوتی برخوردارند، اما هر دوی آنها تحت تأثیر ابرقدرتهای جهانی قرار دارند، ابرقدرتهایی که صرف نظر از تفاوتهای فرقه ای یا ایدئولوژیک، موضوع امنیت اسرائیل را اولویت اول خود می دانند و یک استراتژی بر ضد اسلام سیاسی و سازمانهای دموکراتیک مبتنی بر آن را دنبال می کنند. اگرچه بحثهای داخلی ایالات متحده در مورد مشروعیت ترامپ و چالشهایی که سیستم موجود بر دولت ترامپ تحمیل می کند، مانع تحقق این طرح برای خاورمیانه است، اما همۀ ابزارها -چه گروه های مزدور کرد، سازمانهای تروریستی مانند داعش و چه تلاش برای کودتا- به شدت علیه بازیگران منطقه مورد استفاده قرار می گیرند.


این مقاله در وبسایت منتدی الشرق در تاریخ 31 ژوئیه 2017 منتشر شده است:

http://sharqforum.org/2017/07/31/a-new-era-in-turkish-iranian-relations

مقالات دیگر