آیا نزدیکی مجدد ایران و ترکیه می تواند بحران سوریه را برای همیشه حل کند؟

آیا نزدیکی مجدد ایران و ترکیه می تواند بحران سوریه را برای همیشه حل کند؟
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

ایران بهار عربی را عامل سرنگونی دیکتاتورهای منطقه و جایگزینی آنها با نظام دموکراتیک ارزیابی می ‌کرد. اما با وجود اینکه از گفتمان انقلابی در کشورهای مصر و تونس حمایت کرد، کم‌ محلی رهبران پیروز انقلابها از جمله محمد مرسی و راشد غنوشی، مایۀ دلسردی ایران شد. بدین علت  در زمان صدارت محمد مرسی از نقد او خودداری نمی ‌کرد. با اینحال قابل ذکر است که روزنامۀ پرنفوذ کیهان تنها چند روز بعد از کودتای ژنرال عبد الفتاح السیسی بر علیه مرسی، آنرا «کودتای آمریکا در مصر» خواند.

سوریه از بسیاری جهات متفاوت بود. از آنجایی که مسائل و پیچیدگیهای به وجود آمده بعد از انتخابات ۱۳۸۸ ایران هنوز در کشور رفع نشده بود، این خطر احساس می ‌شد که ناآرامیهای سوریه به ایران تسری یابد. علاوه بر دشواریهای داخلی، ایران رابطۀ پرتنشی هم با حامیان مخالفان اسد داشت. برای مثال نوع رابطۀ مخالفان با عربستان سعودی باعث شد ایران حساب انقلاب سوریه را از چیزی که آنرا «بیداری اسلامی» می ‌خواند، جدا کند.  

خصوصاً بعد از اینکه تظاهرات مسالمت‌ آمیز به مبارزۀ مسلحانه کشیده شد، ایران موضع مبهمش را کنار گذاشت و علناً جانب اسد را گرفت. ایران ابتدا به واسطۀ کمک نظامی‌ حزب‌ الله لبنان در سوریه دخالت می‌ کرد، بعد با آغاز دخالت نظامی روسیه در سپتامبر ۲۰۱۵ نفس راحتی کشید. چون دیگر مشخص شده بود که آمریکا وارد درگیریهای سوریه نخواهد شد، به ویژه بعد از آنکه ترکیه یک جنگندۀ روسی را سرنگون کرد، ایران به این ارزیابی رسید که جنگ سوریه به پایانش نزدیک می‌ شود.

در واقع با وجود اینکه تهران و آنکارا، حد اقل از نظر گفتمان، موضع مشابهی در قبال بحران سوریه داشتند، این موضوع به خاطر فضای جنگی و جو ملتهب به چشم نیامد. با وجود اینکه ایران و ترکیه از گروه‌ های متفاوتی در این مناقشه حمایت می ‌کردند، ولی هر دو حضور جنگجویان خارجی را در این مناقشه محکوم می ‌کردند،‌ بر اهمیت حفظ تمامیت ارضی سوریه متفق بودند و تأکید داشتند که سرنوشت سوریه باید به دست مردم سوریه رقم بخورد.

بنابر این نقطۀ اختلاف اصلی میان ایران و ترکیه چه بود؟ در حالیکه ایران اصرار داشت اسد هم باید بتواند در انتخاباتی تحت نظارت بین ‌الملی شرکت کند، چون از مشروعیت فراگیری در کشور برخوردار است، ترکیه دقیقاً موضعی متضاد داشت. دولت ترکیه معتقد بود اسد مشروعیتش‌ را از دست داده و شرکت او در انتخابات، بی ‌طرفانه و منصفانه بودن انتخابات را خدشه‌ دار می کند. وقتی ترکیه بحث سرنوشت سیاسی بشار اسد را به مراحل نهایی مذاکرات آستانه موکول کرد، موضع ایران و ترکیه به هم نزدیکتر شد.

انتظارات ایران از مذاکرات آستانه

آنچنانکه به طور خلاصه گفته شد، ایران هیچ گاه پنهان نمی کرد که مناقشۀ سوریه برایش یک مسألۀ امنیت ملی است. بر طبق این نگاه، دفاع از سوریه مهمتر از دفاع از خوزستان است. پس اگر ایران در سوریه نجنگد، ناچار خواهد بود در خاک خودش بجنگد. درست است که ایران تا به حال تقلای زیادی برای حفظ اسد در قدرت کرده است و از این جهت منافع زیادی هم نصیبش شده است؛ ولی به خوبی می داند که سوریه نمی‌ تواند به وضعیت قبل از جنگ بر گردد و اسد نمی‌ تواند با نیروهای محدودی که در اختیار دارد، تمام سوریه را مجدداً کنترل کند. به این دلیل، مطابق با اصطلاحی که اسد برای نامیدن قسمتی از سوریه که در اختیار دارد، به کار می ‌برد و آنرا «سوریۀ به دردبخور» می‌ نامید، ایران هم سرمایه‌ گذاری اقتصادی و سیاسی و نظامی خود را در این مناطق متمرکز کرده است.

به یاد بیاوریم که نشست آستانه بعد از بهبود روابط آنکارا-مسکو به دنبال عذرخواهی ترکیه از روسیه در ماه ژوئن ۲۰۱۶ آغاز شد. بر اساس کاریکاتورهای هجوآمیزی که از اردوغان در مطبوعات ایران انتشار یافت، می توان گفت که ایران از این عذرخواهی خشنود نبود. هماهنگی ترکیه و روسیه در حین عملیات حلب در ماه دسامبر، مشخصاً ایران را آزرده خاطر کرد؛ این موضوع در جلوگیری از تخلیۀ حلب توسط شبه‌ نظامیان وابسته به ایران نمود پیدا کرد. در نتیجۀ اینها ایران تصمیم گرفت تبدیل به شرکت‌ کنندۀ فعال مذاکرات آستانه شود که رسماً از ژانویۀ سال ۲۰۱۷ آغاز شد.

مذاکرات آستانه بر پایۀ ایدۀ دستیابی به صلح دائمی بعد از یک دورۀ زمانی و مشخص کردن مناطقی به عنوان مناطق عاری از درگیری بنا شده است. تا به حال دربارۀ نظام سیاسی جدید که قرار است بعد از آتش‌ بس شکل بگیرد، گفتگویی انجام نشده. پیش ‌نویس قانون اساسی جدید که توسط روسیه در ژانویۀ 2017 نوشته شده بود، مورد استقبال طرفهای درگیر قرار نگرفته و در حال حاضر مسکوت گذاشته شده است.

جنبۀ مهم دیگر مذاکرات آستانه از دید ایران این است که این مذاکرات نشانگر نفوذ وسیع آن کشور در سوریه است. به عبارت دیگر، با توجه به اینکه ایران به مذاکرات ژنو در ماه ژوئن ۲۰۱۲ دعوت نشده بود، ولی در مذاکرات آستانه یکی از کشورهای ضامن شده است، این یک موفقیت دیپلماتیک برای ایران محسوب می شود.

بی‌ شک ایران از اینکه ترکیه موقتاً اصرار بر تغییر رژیم اسد را کنار گذاشته، راضی است. این رضایت در کلام مقامات ایرانی و لحنی که مطالب منتشره در مطبوعات ایران اتخاذ کرده ‌اند، منعکس شده است. در واقع مقامات ایرانی سالها تلاش می ‌کردند این را به ترکیه القا کنند که بزرگترین تهدید برای ترکیه رژیم اسد نیست، بلکه گروه ‌های بنیادگرا و همچنین گروه تروریستی پ. پ. ک. است. بنابر این موضع جدید ترکیه برای ایران یک دستاورد دیپلماتیک تلقی می ‌شود. این گفتۀ وزیر امور خارجۀ ترکیه مولود چاووش اوغلو که «آنچه من دربارۀ سوریه می ‌گویم، برایم مهم نیست. آنچه مردم سوریه دربارۀ سوریه می ‌گویند، مهم است»،‌ وسیعاً در مطبوعات ایران پوشش داده شد. بنابر این تمرکز ترکیه بر مناطق مرزی ‌اش و بسنده کردن به ایمن ‌سازی یک منطقۀ سنی نشین به مرکزیت ادلب، برای ایران توافق قابل قبولی به نظر می ‌رسد.

همچنین باید به پ. ی. د. هم اشاره کرد، گروهی که در حال حاضر شاخۀ پ. ک. ک. در سوریه است. در حقیقت ایران و سوریه هر دو به ویژه در مراحل اولیۀ آغاز بحران، از این گروه چشم پوشی کرده اند. بیشتر با این هدف که مرز شمالی سوریه با ترکیه و همچنین مرز با دیگر گروه‌ هایی را که ترکیه از آنها حمایت می‌ کرد، در مقابل آنها مسدود کنند. البته این همکاری بیشتر یک همکاری موقت تاکتیکی بود تا یک همکاری استراتژیک.

بنابر این تعجبی ندارد اگر ایران در قبال این گروه تروریستی موضعی مشابه ترکیه اتخاذ کند، خصوصاً اگر قرار باشد پ. ی. د. تحت نفوذ آمریکا باشد و بخواهد با رژیم سوریه و نیروهای روسی وارد درگیری شود؛ مثل همان چیزی که در منطقۀ دیر الزور رخ داد. چنین موضعی بیشتر از این نشأت می گیرد که ایران و ترکیه هر دو حدود نیم قرن است که یک خط سیاسی مشترک را در مقابله با ملی ‌گرایی کردها پی‌ می گیرند. ایران پیرو گفتمان جدایی‌ طلبی کردها، جنبش کردستان را تهدیدی قطعی علیه امنیت ملی خود قلمداد می ‌کند، لذا در این قبال برای رویارو شدن با حکومت اقلیم کردستان (به ریاست مسعود بارزانی) هم تردیدی به خود راه نداد. ترافیک سنگین دیپلماتیک که بعد از رفراندوم شمال عراق مشاهده ‌شده است، نشانگر آن است که فهم مشترکی دربارۀ این تهدید امنیت ملی برای هر دو کشور ایران و ترکیه وجود دارد.

خوشبینی نسبت به مذاکرات آستانه

چند دلیل دیگر هم برای خوشبینی نسبی دربارۀ مذاکرات آستانه وجود دارد. به رغم پیشروی در میدان جنگ، دولت ایران به مقدار کافی باتجربه است که بداند انتظار یک پیروزی کامل در سوریه، واقع بینانه نیست. علی‌ الخصوص چون آمریکا اخیراً روی چند سناریوی احتمالی برای به درد سر انداختن ایران کار می کند. از جمله اینکه پرزیدنت ترامپ از تأیید پایبندی ایران به توافق هسته ‌ای سرباز بزند، یا مثلاً ایران از همکاری اخیر ترکیه-روسیه کنار گذاشته شود؛ چیزی که ایران را در سوریه در موقعیت دست پایینی قرار خواهد داد. همۀ این احتمالات باعث می ‌شود ایران تلاش کند اختلافاتش با ترکیه را در حد اقل ممکن نگاه دارد. ارتباطات نظامی میان این دو کشور که در چهل سال اخیر بی ‌سابقه است، می تواند در راستای همین سیاست تعبیر شود.

بنابر این، با وجود اینکه ایران در ابتدا مخالف نقش‌ آفرینی ترکیه در مذاکرات آستانه بود، حالا از این روند حمایت می کند. همچنین، روشن است که آنکارا از زمان کودتای نافرجام ۱۵ جولای، کم کم در حال فاصله‌ گرفتن از آمریکا بوده است. وقتی مشخص شد که سیاست خاورمیانۀ دونالد ترامپ تفاوت چندانی با سیاستهای اوباما ندارد، این امر مشهودتر گشت. بنابر این گروه ‌های متفاوتی دارند در قبال سیاستهای منطقه ‌ای به هم نزدیکتر می ‌شوند و می‌ خواهند نتیجۀ‌ قابل لمسی به دست بیاورند. به عبارتی، مذاکرات آستانه تعبیر عملی همکاری میان سه بازیگر است و در صورت موفقیت این مذاکرات، ممکن است فرصتهای چندی برای همکاری پدید آید. طی این روند همۀ طرفها باید از خود گذشتگی هایی بکنند. آنچنانکه برای مثال ولادیمیر پوتین طی دیدارش از ترکیه بر رهبری اردوغان تأکید می ‌کند. او همچنین می ‌گوید مذاکرات آستانه بدون پیشقدمی شخصی اردوغان محکوم به شکست می‌ بود.

یک جنبۀ مثبت دیگر مذاکرات آستانه برای ایران این است که حالا می تواند تلاشش را روی پروندۀ هسته ای متمرکز کند که اخیراً ترامپ نشان داده، آهسته و پیوسته دارد در عمل به سمت لغو کردن آن گام بر می ‌دارد. محدود کردن اهداف ایران و همگرا شدن با بازیگران منطقه ‌ای در این برهه به نفع این کشور است. به این دلیل ایران آمادۀ هر نوع همکاری با آنکارا شد‌ من جمله همکاریهای اقتصادی و نظامی. این تغییر، همچنین می تواند بر روابط عراق-ترکیه هم تأثیرگذار باشد. بیانیۀ اخیر بغداد دربارۀ ترکیه احتمالاً مورد تأیید دولت ایران بوده ‌است و تحت شرایط کنونی، ایران رابطه با ترکیه را که دارای روابط خوبی با روسیه هم هست، به عنوان گزینه ‌ای مطلوبتر از وضعیتی می ‌بیند که سه ‌گانۀ اسرائیل-عربستان-امارات متحده بخواهند دست بالا را در مناسبات خاورمیانه داشته باشند.

چالشها

با این وجود، مذاکرات آستانه احتمالاً با چند چالش جدی روبروست. نخست اینکه مشخص نیست که گروه ‌های مسلح حاضر در ادلب قرار است چطور از آن خارج شوند. حضور پررنگ جبهه ‌النصره در این منطقه و این واقعیت که گروه‌ های مورد حمایت ترکیه ممکن است مورد هدف حملات روسیه یا رژیم اسد قرار بگیرند،‌ شکننده بودن این مذاکرات را یادآوری می‌ کند. اما مهمتر از آن، اینکه در انتهای مذاکرات چه نظام سیاسی قرار است در سوریه مستقر شود، قطعاً موضوع بحث و جدل بسیار جدی خواهد بود. برای مثال فرض ایران این است که در پایان مذاکرات بشار اسد، حد اقل تا مدتی، باید بر کرسی قدرت در سوریه تکیه بزند؛ در تحولات درازمدت هم «خط قرمزهای» اساسی آنها قرار نیست خدشه‌ دار شود. به علاوه، ایران احتمال ورود حزب‌ الله به یک درگیری جدید را منتفی نمی داند و نمی تواند تخمین بزند در صورت وقوع چنین درگیری چقدر می‌ تواند روی متحدش روسیه حساب کند. این واقعیت که سیستم پدافند هوایی روسی مستقر در سوریه طی سالهای گذشته از مقابله با حملات هوایی اسرائیل ناتوان بوده است، به این شایعات دامن می‌ زند که سیاستهای روسیه در سوریه با هدایت و هماهنگی اسرائیل پایه ‌ریزی می ‌شوند. بنابر این، اگر این درست باشد، یک مواجهۀ خشونت‌ آمیز میان اسرائیل و حزب‌ الله، در آخرین مرحلۀ بحران سوریه، محتمل به نظر می‌ رسد.

اکنون ایران تا حد بسیار زیادی خود را در قبال بحران سوریه در موقعیت رضایت ‌بخشی می ‌بیند. نخست اینکه اپوزیسیون مشروع سوریه در آغاز بحران، حالا تا حد زیادی ضعیف و پاره پاره شده است. دوم اینکه کشورهایی که از اپوزیسیون سوریه حمایت می ‌کردند، به دلایل مختلف از این حمایت دست کشیدند و بعضاً از طریق ی. پ. گ. (یگانهای مدافع خلق) به اعمال نفوذ در سوریه ادامه دادند. البته شبیه آنچه در سال ۱۹۹۱ در جنگ عراق رخ داد، این یگانها در تلاشند که یک منطقۀ امن و جدایی‌ طلب برای مرحلۀ بعد ایجاد کنند. نقشۀ سیاسی فعلی مورد رضایت ایران است چون تمام شهرهای اصلی مثل دمشق، حلب، حماه، حمص و لاذقیه در کنترل رژیم اسد هستند و تا زمانی که آمریکا خارج از معادلات باقی بماند، بعید به نظر می‌ رسد چیزی این مناطق را تهدید کند.

گرچه در عین حال،‌ ایران ممکن است در این مرحله با دو ریسک بزرگ روبرو شود: اول یک حملۀ وسیع توسط اسرائیل، دوم افزایش فشار ترامپ بر کشور. نظر به این دو احتمال، ایران بسیار تلاش دارد روابطش را با آنکارا و مسکو گسترش داده و تقویت کند. به علاوه، رفراندوم اخیر شمال عراق و حوادث متعاقب آن، کمک کرده است تا ایران یک جبهۀ مشترک جدید با دولت مرکزی عراق و ترکیه تشکیل دهد. بنابر این، نظر به این تحولات منطقه، می توان گفت نزدیکی ایران و ترکیه که بعد از بحران قطر صورت گرفته، روند صعودی خود را تا مدتی ادامه خواهد داد.

مقالات دیگر