اعتراضات بدون رهبری و مشکلات مزمن در ایران
سلسله اعتراضاتی که از آخرین روزهای سال ٢٠١٧ میلادی (٧ دی ١٣٩٦) از شهر مشهد شروع و سپس به بسیاری از شهرهای ایران گسترش یافت، باعث شد تا مردم ایران در جوی متشنج، سال ٢٠١٨ را آغاز کنند. افرادی که دارایی خود را در مؤسسات مالی ورشکسته از دست داده بودند، جوانان شاکی از بیکاری، گروه هایی که نگران قطع رایانه های دولتی بر اساس بودجۀ سال آینده بودند و به طور کلی مردم ناراضی از مشکلات اقتصادی ایران به خیابانها آمدند. پیش از آنکه به دلایل اعتراضات و نتایج احتمالی آن نگاهی بیندازیم، باید نکتۀ دیگری در رابطه با این رویداد که در داخل و خارج ایران توجه بسیاری را به خود معطوف داشته، مورد بحث و بررسی قرار گیرد؛ یعنی دخالتهای خارجی!
«آنها/ دیگران» به عنوان بازیگری در صحنۀ سیاسی ایران
رمان طنز «دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد، نویسندۀ ایرانی که در سال ١٣٤٩ نوشته شده و یک سریال طنز نیز از روی آن ساخته شده است، روایت حال پیرمردی است که فکر میکند انگلستان به شکل مداوم برای از بردن وی در حال طرح نقشه است. به نظر پزشکزاد، پیرمرد این داستان روایت حال مردمی است که همواره در پشت پردۀ وقایع و رویدادهای ایران به دنبال قدرتهای خارجی هستند.
ضرباتی که ایران طی قرن نوزدهم از روسها، آغاز قرن بیستم از روسها و انگلستان و در ادامۀ این قرن از آمریکاییها متحمل شده، باعث گشته تا قدرتهای خارجی به عنوان یک دشمن در حافظۀ تاریخی جامعۀ این کشور جای گیرد. اعلام آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمنان بزرگ پس از انقلاب ٥٧ نیز باعث افزایش نگرانیها از بازیگران خارجی شده است. اظهارات خصمانۀ این دو کشور علیه ایران طی سالهای بعدی باعث تقویت این مسئله شده است. در نتیجه، در طول تقریبا چهار دهه عمر جمهوری اسلامی ایران، مقامات این کشور در پس هر رویداد اجتماعی به دنبال عوامل خارجی بوده اند. همانگونه که پیش بینی میشد، اظهارات دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و دیگر اعضای دولت وی در مورد اعتراضات اخیر ایران، باعث شد تا نخبگان سیاسی ایران باز هم قدرتهای خارجی را عامل اصلی آغاز اعتراضات این کشور معرفی کنند. اما به نظر کارشناسانی که مسائل ایران را از نزدیک دنبال میکنند، همان اندازه که برخی قدرتهای خارجی به دنبال بیثبات کردن ایران و تغییر نظام این کشور هستند، به همان میزان نیز نارضایتی اجتماعی داخلی نیز وجود داشته که هر لحظه میتواند تحولی جدی در صحنۀ سیاسی ایران به وجود آورد.
اعتراضات توسط چه کسی و چرا آغاز شد؟
ورشکستگی مؤسسات مالی و اعتباری چون آرمان، کاسپین، ثامن الائمه و ثامن الحجج که با نرخ بهره بالایی داراییهای نقدی مردم را جمع میکردند، باعث به وجود آمدن مشکلاتی جدی در ایران شد. ادعاها حاکی از فعالیت هزاران مؤسسۀ مالی و اعتباری در سراسر ایران هستند که برخی از آنها در حالی که فاقد مجوز هستند، به مشتریان خود نرخهای بهره بسیار بالایی همچون نرخ ٢٥ درصدی وعده میدادند. مالباختگان این مؤسسات در سالهای اخیر هر از چندی در صدر اخبار ایران قرار میگیرند. از این میان میتوان به اعتراضات شاکیان این مؤسسات طی اردیبهشت ماه سال جاری در برخی از مناطق ایران مانند کرمان و لرستان اشاره کرد. حتی در یک مورد یکی از مدیران مؤسسۀ آرمان در کرج به قتل رسید، اگرچه علت قتل وی اعلام نشد. از سوی دیگر، مباحث مربوط به فساد مالی به مهمترین موضوع بحث و مشاجره میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایران که اواخر اردیبهشت برگزار شد، تبدیل گشت. بحث جنجالی حقوقهای نجومی نیز از دیگر موضوعات بحث برانگیز طی سالهای اخیر در ایران بوده است. ادامۀ برخی مشکلات مزمن در صحنۀ اقتصادی ایران نیز باعث شد تا عکس العمل مردم به مشکلات ذکر شده به خشم و عصبانیت مبدل شود.
بر اساس آمار رسمی، ایران از مدتها پیش با نرخ تورم ٩ درصدی و نرخ بیکاری ١٣ درصدی مواجه است. اگرچه نرخ تورم در ایران خیلی بالا نبوده، اما مشکل اصلی اقتصاد ایران، کوچک شدن شدید اقتصاد کشور طی سالهای اخیر بوده است. همچنین فاصلۀ طبقاتی فزاینده و کاهش مداوم قیمت نفت نیز وخامت اوضاع اقتصادی ایران را آشکارتر میسازد. درحالی خط فقر رسمی در ایران در حدود ١٠٠٠ دلار (٤ میلیون تومان) اعلام شده که بخش اعظمی از جمعیت کشور زیر این میزان درآمد دارند. این مسائل باعث عمیقتر شدن مشکلاتی همچون بی اعتمادی سیاسی، نگرانی از آینده و فرار مغزها در جامعۀ ٨٠ میلیونی ایران شده است.
حسن روحانی، رئیس جمهور ایران با اطلاع از این مشکلات، در روند مبارزات انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت ٩٦ اعلام کرد که اقتصاد و وضعیت معیشت مردم در اولویت سیاستهای اجرایی وی در دور دوم مسئولیتش قرار خواهد گرفت. اما نه تنها نتایج اقتصادی توافق هسته ای (برجام) که در تابستان سال ١٣٩٤ به امضا رسید، خواسته های اقتصادی روحانی را برآورده نکرد، بلکه وی در دور دوم ریاست جمهوری خود نیز با شرایط سختی مواجه شده است. ایران برای دستیابی به نرخ توسعۀ مناسب نیازمند جذب سرمایه گذاری خارجی است، اما از سویی بدبینی سرمایه گذاران خارجی به این کشور همچنان ادامه دارد و از سویی دیگر تهران با خطر لغو برجام از سوی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و حتی اعمال تحریمهای جدید به دلیل برنامۀ موشکی بالستیک مواجه است. به همین دلیل نیز میتوان گفت برخی از مردمی که به دلیل رویکرد معتدل حسن روحانی، در انتخابات ریاست جمهوری شانس دوباره ای به وی دادند، در شرایط حاضر از او تا حدودی ناامید هستند. این وضعیت برخی از شعارهای اعترضات اخیر را که علیه حسن روحانی سر داده میشد، توجیه میکند. اما اعتراضاتی که با ماهیت اقتصادی آغاز شده بودند، چگونه به اعتراضاتی خشن و شدید تبدیل شد و ماهیتی سیاسی به خود گرفت؟
سیاست و اقتصاد در ایران
جنبش سبز که پس از انتخاب محمود احمدی نژاد برای بار دوم به ریاست جمهوری ایران در سال ١٣٨٨ به وقوع پیوست، مهمترین حرکت اجتماعی سالهای اخیر ایران بوده است. پشت سر این جنبش و همچنین تحولات مربوط به دورۀ ریاست جمهوری محمد خاتمی مابین سالهای ١٣٧٦ تا ١٣٨٤ موضوعات سیاسی نهفته بود.
در این رویدادها معمولا حامیان سیاستمداران اصلاح طلبی همچون خاتمی و میرحسین موسوی به دلایل سیاسی دست به تظاهرات زده و شعارهایی علیه نظام حاکم در کشور سر داده بودند. اما اعتراضات روزهای اخیر در اعتراض به مسائل اقتصادی آغاز شد، ولی از حمایت سیاسی برخوردار نبود. به همین علت نیز هدف قرار گرفتن مشترک آیت الله خامنه ای رهبر ایران و حسن روحانی رئیس جمهور این کشور نیز تعجب آور نبود. به همین دلیل نیز نزدیکان آیت الله خامنه ای و روحانی به شکل هماهنگ اعتراضات را محکوم کردند. روحانی در پیام توئیتری خود در این باره با اعلام اینکه مردم حق اعتراض را دارند، نسبت به برخورد با خشونتها هشدار داد. در واقع رویدادهای اخیر همان چیزی بود که روحانی از وقوع آن میترسید.
روحانی بر خلاف خاتمی از رو در رو شدن با نظام حاکم خودداری کرده و بر عکس خاتمی که بر روی اصلاحات سیاسی تأکید داشت، اولویت خود را اصلاحات اقتصادی قرار داد. چراکه او بر این باور بود که با دستیابی به رفاه اقتصادی میتوان بین حکومت و مردم آشتی به وجود آورد، اگرچه کوچک شدن اقتصاد کشور تا به امروز فرصت تحقق خواسته های وی را فراهم نیاورده است. تهدیداتی که طی ماه های اخیر امنیت ملی ایران را هدف قرار دادند، باعث شد تا سیاستهای رئیس جمهور این کشور به سیاستهای کلی حکومت نزدیکتر شود. اضافه شدن این موضوع به مسائل اقتصادی نیز باعث شد تا شمار شهروندان ناراضی از روحانی افزایش یابد. به دلیل اینکه به نظر نمیرسد در کوتاه مدت شاخصهای اقتصادی و امنیت ملی ایران تغییر یابد، طبیعتا بخش دیگری از شهروندانی که روحانی سعی دارد آنها را در چارچوب حکومت نگاه دارد، نیز حمایت خود را از رئیس جمهور قطع خواهند کرد. عدم حمایت هیچ گروه سیاسی داخلی از اعتراضات اخیر نیز به خوبی نشان دهندۀ این موضوع است.
رویدادهای اخیر در صحنۀ سیاست ایران دارای بعد جالب دیگری نیز هست. احمدی نژاد به عنوان شخصیت بارز نظام حاکم، در مرکز اعتراضات سال ١٣٨٨ قرار داشت، درحالی که وی هم اکنون وارد تنش بی سابقه ای با آیت الله خامنه ای و نمایندگان حاکمیت شده است. هرچند هنوز بسیار زود است، اما میتوان احتمال داد که شاید در آینده احمدی نژاد بخواهد با گروه های معترضی که در اعتراضهای اخیر شرکت داشتند، وارد ارتباط شود. اگر در نظر بگیریم که پیش از این هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از بازیگران اصلی انقلاب ٥٧ و نزدیکان آیت الله خمینی، طی سالهای اخیر به یکی از سیاسیون مرکزی جنبش اصلاحات تبدیل شده بود، باور کردن این موضوع که احمدی نژاد نیز میتواند به سبک خود طی سالهای آتی به مرکزیت نوع خاصی از جنبش اصلاحات تبدیل شود، نیز آسانتر خواهد بود. هنگامی که کهولت سن محمد خاتمی و میرحسین موسوی و همچنین محدودیتهای سیاسی ایجاد شده برای آنها را در نظر میگیریم، نیز اتخاذ چنین روندی از سوی احمدی نژاد بعید به نظر نمیرسد.
نگاه ترکیه به رویدادهای اخیر ایران محتاطانه بود. به وجود آمدن اعتراضات در دوره ای که لحن آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی علیه ایران شدیدتر شده است، باعث شد تا مقامات آنکارا نیز با رویکردی محافظه کارانه به وقایع اخیر ایران بنگرند. آنکارا حتی در قبال وقایع سال ١٣٨٨ ایران که دارای رهبری منسجمتری بود، نیز محتاط برخورد کرد و همواره بر لزوم اولویت دادن به گفتگو و راه حل سیاسی در مورد اختلافات تأکید داشت. از منظر آنکارا، تحولات اخیر ایران بدون شک مسئلۀ داخلی آن کشور است. اما همانگونه که اشاره شد، مسئلۀ دخالت خارجی در به وجود آمدن تنشهای اخیر و نتایج میان مدت و بلند مدت چنین تنشهایی در صحنۀ سیاسی آن کشور برای آنکارا از اهمیت زیادی برخوردار است. روند و ساختار سیاسی در ایران که پس از انقلاب ٥٧ بر روی محور اصولگرایی و اصلاح طلبی استوار شده، دیگر پاسخگوی شرایط جدید و مدرن نیست. به همین دلیل نیز باید با توجه کافی به نتایج محتمل چنین تحولات پیش بینی نشده و دقت کافی در موضعگیریها، رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران را از نزدیک دنبال کرد.
احتمال چینش جدید صفحۀ شطرنج سیاسی ایران
اخبار مربوط به ایران نشان میدهد که بازتاب اعترضات اخیر به این زودیها فروکش نخواهد کرد. کشته شدن چندین نفر در چهارمین روز از اعتراضات مخصوصا در استان لرستان (اگرچه مقامات رسمی اعلام کرده اند که نیروهای امنیتی به سوی معترضین شلیک نکرده و عوامل خارجی عامل تیراندازیها بوده اند) باعث متشنج شدن هرچه بیشتر اوضاع شد. اگرچه احتمال فروکش کردن آنی اعتراضات در صورت جدی گرفته شدن خواسته های معترضین از سوی دولت و یا افزایش تدابیر امنیتی وجود دارد.
اکنون با دو پرسش اساسی روبرو هستیم. پرسش نخست مربوط به رویکرد دولت روحانی برای بهبود وضعیت دشوار اقتصادی در ایران است. هنوز مشخص نیست که آیا حسن روحانی همانگونه که آیت الله خامنه ای پیش از این گفته بود زمان زیادی را با تمرکز بر روی توافق هسته ای تلف کرده، پس از این طرح دیگری به غیر از تلاش برای جذب سرمایۀ خارجی برای بهبود شرایط اقتصادی ارائه خواهد داد؟ پرسش دوم نیز مربوط به این است که آیا گروه های معترضی که هر روز نیز در جامعۀ ایرانی در حال بیشتر شدن هستند، خواهند توانست در درون چارچوب صحنۀ سیاسی کشور جایگاهی برای خود دست و پا کنند و یا خیر؟ فاصله میان مقامات ایرانی که صحنۀ سیاست را به کنترل نسلهای اول و دوم انقلاب ٥٧ آورده اند و جمعیت جوان کشور هر روز در حال افزایش است. به نظر نمیرسد در آینده ای نزدیک یک جوان بتواند رهبری مخالفین را به دست بگیرد. به همین دلیل نیز معترضین یا رو به سوی رادیکالیزه شدن خواهند گذاشت و یا ورقهای بازی در صحنۀ سیاسی ایرانی دوباره پخش خواهد شد. اگرچه پیش بینی نتایج کوتاه مدت اعتراضات اخیر بر روی جامعۀ ایران مشکل به نظر میرسد، اما میتوان گفت که این اعتراضات نیز از تحولات بزرگ در میان مدت و بلند مدت ایران خبر میدهد.
این مقاله بار نخست در تاریخ ٢ ژانویه ٢٠١٨ در خبرگزاری آناتولی منتشر شده است.
/1020500/http://aa.com.tr/tr/analiz-haber/iran-da-sahipsiz-protestolar-ve-kronik-sorunlar