بُعد متفاوت انتخابات کنونی ایران چیست؟

بُعد متفاوت انتخابات کنونی ایران چیست؟
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

مردم ایران روز ٢٨ خردادماه به پای صندوقهای رأی خواهند رفت و در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد. پس از ابوالحسن بنی صدر که بعد از انقلاب اسلامی برای اولین بار در سال ١٣٥٩ به این مقام انتخاب شد، افراد زیادی به عنوان عالی ترین مقام منتخب ایران انجام وظیفه کردند. پس از اینکه بنی صدر مجبور به فرار به خارج از کشور شد، محمدعلی رجایی مدت کوتاهی به ریاست جمهوری رسید و بعد از آنکه در یک حادثه تروریستی جان خود را از دست داد، به ترتیب علی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و حسن روحانی از سوی مردم برای این جایگاه انتخاب شدند؛ جایگاهی که قانون اساسی، آن را به عنوان «دومین فرد کشور» تعریف کرده است.

در واقع، تعریف «جمهوری اسلامی» از همان روز اول بحث برانگیز بود. در مورد چگونگی تعریف رابطه میان این دو مفهوم اختلاف نظر وجود داشت. با این حال، حتی در میان چهره های عالیرتبه نیز در مورد چگونگی تفسیر و توضیح مفهوم ولایت فقیه که محور قانون اساسی جدید بود، اتفاق نظر وجود نداشت. این اختلاف نه تنها در میان جنبشهای مختلف سیاسی مانند نهضت آزادی به رهبری نخست وزیر مهدی بازرگان یا مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی بود که بعداً به «سازمان تروریستی» تبدیل شد، بلکه حتی برای معمار و بنیانگذار بی چون و چرای انقلاب، روح الله خمینی نیز چنین بود. کما اینکه پس از بازگشت به ایران، هرچند وی می خواست تا با واگذاری امر اداره دولت به سیاستمداران در قم مستقر شود، اما اطرافیانش كه از عواقب این تصمیم آگاه بودند، به بهانه بیماری اش، وی را راضی ساختند که در تهران بماند.

رقابت آشکار و پنهان مراکز قدرت 

عواملی همچون اختلافات مدیریتی میان خمینی و بنی صدر و سپس به میزانی کمتر، بین خمینی و خامنه ای، و تأثیر انکارناپذیر احمد خمینی بر پدر، نه تنها بین خمینی و رؤسای جمهور، بلکه در مورد حسینعلی منتظری که قرار بود جانشین خمینی باشد، نیز مشکلات جدی ای ایجاد کرد. رقابت آشکار و پنهان میان بسیاری از مقامات عالیرتبه مانند خمینی، رهبر انقلاب و منتظری، جانشین رسمی وی که از سوی مجلس خبرگان انتخاب شده بود؛ رقابت بین رئیس جمهور خامنه ای و نخست وزیر موسوی و همچنین مراکز قدرت گردآمده در اطراف آنها با مرگ خمینی و سپس پسرش احمد، منجر به پیروزی نهایی دوگانه خامنه ای-رفسنجانی شد. این دو با کمک احمد خمینی تلاش کردند با حذف پستهای جانشینی و سپس نخست وزیری، تک صدایی را در اداره نظام برقرار سازند، اما پویایی سیاست پس از مدتی باعث به وجود آمدن اختلافات جدی بین این دو گردید.

با انتخاب محمود احمدی نژاد جوان و غیر روحانی به عنوان رئیس جمهور در سال ١٣٨٤، تصور می شد مشکلاتی که خامنه ای با دو رئیس جمهور قبلی داشت، دیگر از میان خواهد رفت. به هر حال، وی نه نفوذ و تجربه رفسنجانی را داشت و نه دیدگاه های نسبتاً سیاسی لیبرال خاتمی را. با این حال، اوضاع مطابق انتظار پیش نرفت و احمدی نژاد به خصوص از دوره دوم ریاست جمهوری به بعد، با خامنه ای و اطرافیانش دچار اختلاف نظر جدی شد؛ اختلاف نظری که برکناری وزیر اطلاعات تنها نمونه ای از آن بود. به محض پایان دوره مسئولیت احمدی نژاد، چهره های نزدیک به او دستگیر شدند و نامزدی وی برای دوره های بعدی از سوی شورای نگهبان قانون اساسی رد شد.

اینکه حسن روحانی نیز سرنوشتی همچون دیگر رؤسای جمهور داشته باشد، موضوع چندان تعجب برانگیزی نیست. دبیرکل سابق شورای امنیت ملی که در بیانیه فرماندهان سپاه پاسداران و سرکوب شدید اعتراضات دانشجویی در دوره خاتمی نقش داشت، همزمان با اعلام نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری شروع به دادن پیامهای «اعتدال گرایانه» کرد. حمایت وسیع مردم ایران از توافق هسته ای که با ایالات متحده آمریکا امضا شد، امید زیادی به روحانی بخشید و او شروع به مخالفت علنی با سخنان خامنه ای در ملأ عام کرد. به همان اندازه که انتخاب ترامپ و خروج وی از برجام، ایران را در سیاست خارجی در تنگنا قرار داد، برنامه های داخلی حسن روحانی را نیز نابود کرد. روحانی در مواجهه با وخیم شدن شرایط اقتصادی و اتهام اعتماد به آمریکا، تمام اعتبار خود را از دست داد و با تأثیرات مخرب همه گیری جهانی، «ناموفق ترین رئیس جمهور تاریخ ایران» لقب گرفت.

نظام جدید که با انقلاب در سال ١٣٥٧ و همه پرسی قانون اساسی که درست پس از آن برگزار شد، مشروعیتی قابل توجه پیدا کرده بود، اهمیت زیادی به انتخابات به ویژه انتخابات ریاست جمهوری قائل شد و آن را به عنوان نمونه ای از «مردم سالاری اسلامی» ارائه داد. در طول انتخابات، هرچند بیش از چند هفته طول نمی کشد، آزادی نسبی بیان فراهم می شود و اجازه داده می شود تا افرادی که در زمانهای عادی نمی توانند در فضای عمومی خودی نشان دهند، عرض اندام کنند. همچنین بُعد مذهبی موضوع نیز نادیده گرفته نمی شود و هم علما و هم مقامات دولتی اظهار می دارند که شرکت در انتخابات «واجب شرعی» است. از همین رو تکفیر گروه هایی که خواستار تحریم انتخابات بوده اند، از سوی برخی علمای نظام، چندان هم تعجب برنگیز نبوده است. به طور خلاصه، سطح بالای مشارکت در انتخابات در شرایط عادی، یکی از اهداف اصلی نظام است و این میزان اغلب با کشورهای منطقه یا کشورهای غربی مقایسه می شود و به عنوان شاخص میزان حمایت مردم از حاکمیت و نظام تفسیر می شود.

«مرحله دوم انقلاب»

در چارچوب این روند که خلاصه ای از آن بیان شد، رد صلاحیت شخصی مانند علی لاریجانی که در چهل سال گذشته در رأس مهمترین و حساسترین نهادهای نظام خدمت کرده است و همچنین اظهارات برخی مقامات مبنی بر اینکه «ما نگران حضور مشارکت مردم در انتخابات نیستیم، این مشارکت حتی اگر در سطح ٣٠ درصد هم باقی بماند، باز مشکلی پیش نخواهد آمد»، موضوع قابل توجهی است. زیرا اگرچه مدتهاست اصلاح طلبان از صحنه قدرت سیاسی حذف شده اند، اما حذف محور رفسنجانی-روحانی-لاریجانی از سیاست ایران مفهوم متفاوتی دارد و این سؤال را به وجود می آورد که تفاوت این انتخابات با پنج انتخابات دیگر چیست؟ 

در این زمینه، بحثهای جمهوری اسلامی-دولت اسلامی در ایران نیز به ذهن خطور می کند. محافلي كه اعتقاد دارند جمهوري هيچ جايگاهي در سنت اسلامي ندارد و اين يك روش موقت و صرفاً به خاطر در نظر داشتن مصلحت بوده و انتخاب اكثريت مردم در قرآن مذمت شده است، معتقدند لازم است انتخابات، حتي اگر فقط براي نمايش هم باشد، کنار گذاشته شود و دولت اسلامی به طور مستقیم تحت هدایت علما تأسیس گردد. اگرچه این دیدگاه با مرگ مصباح یزدی، یک مدافع مهم خود را از دست داد، اما نباید فراموش کرد که در میان سیاستمداران اصولگرا طرفداران خود را دارد.

با این حال، نشانه هایی وجود دارد که نشان می دهد حذفهای گسترده در روند انتخابات و در نتیجه کاهش میزان مشارکت، دلایل مشخصتری در قیاس با مباحث نظری نیز دارد. مهمترین این موارد، مرحله گذار به دوره ای است که به عنوان «مرحله دوم انقلاب» تعریف می شود. این موضوع که کاندیدای اصلی انتخابات، یعنی ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه، فقط یک رئیس جمهور عادی نخواهد بود، بلکه برعکس، او فردی است که برای به دست گرفتن سکان رهبری انقلاب پس از خامنه ای آماده می شود، سناریویی است که مدتهاست در ایران بر سر زبانهاست. هم دعوت اعضای مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی از وی برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری و هم اعلام برخی نامزدهای اصولگرا مبنی بر کناره گیری از کاندیداتوری در صورت نامزدی وی، صحت این شایعات را تأیید می کند. با این همه، عدم اعلام نامزدی از سوی رئیسی تا آخرین لحظات، این شایعات را قوت بخشیده بود که او نتوانسته است تأیید خامنه ای را به دست آورد. 

بر اساس سناریویی دیگر، خامنه ای اگرچه رئیسی را برای رهبری انقلاب گزینه مناسبی می داند، اما نمی خواهد او در پست ریاست جمهوری فرسوده شود. هم شرایط فوق العاده وخیم اقتصادی-اجتماعی که ایران در آن قرار دارد و هم ضعف سیاست ورزی رئیسی و هم این واقعیت که وی حتی در چند روز حضور در ملأ عام دچار اشتباهات لفظی بسیاری شده است، این دیدگاه را تأیید می کند.

سخن پایانی آنکه اگرچه اظهارات خامنه ای در روز جمعه، ١٤ خردادماه، مبنی بر وقوع ظلم و بی عدالتی در روند ارزیابی نامزدی ها، باعث ایجاد هیجان در محافل سیاسی در ایران شد، اما شورای نگهبان قانون اساسی عصر همان روز طی بیانیه ای با محكوم کردن ادعاهای منتشر شده در رسانه های اجتماعی، این موضوع را رد كرد. در واقع برخلاف انتظار، احتمال تأیید برخی از نامزدهای رد صلاحیت شده، پس از اظهارات خامنه ای چندان هم محتمل نبود. چراکه اول از همه، انجام فرآیند رد صلاحیت بدون اطلاع وی امکان پذیر نبود. ثانیاً، مهندسی گسترده انتخابات آن هم به بهای کاهش میزان مشارکت مردم و رنجیده خاطر شدن سیاستمداران پرنفوذ، می توانست پیامدهای متفاوتی داشته باشد. بنابر این، به نظر می رسد که انتخابات، مطابق پیش بینی ها با مشارکت کم و به شکلی کم فروغ برگزار خواهد شد و منجر به ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی خواهد گشت.

در صورتی که یک فردِ فاقد کاریزمای رهبری و نیز فاقد قدرت سخنوری، موضوعی که جایگاه مهمی در سیاست ایران دارد و همچنین شخصی که به خاطر ضعفش در حوزه اقتصاد، به عنوان پرمشکلترین حوزه کشور، مورد انتقاد قرار می گیرد، رئیس جمهور شود، به احتمال زیاد برای پر کردن چنین خلأی، تیمی از چهره های تأثیرگذار تشکیل خواهد داد و برای رسیدن به اهداف بعدی خود دست به آماده سازی خواهد زد. پیروزی محتمل رئیسی در انتخابات، تغییرات عمده ای در سیاست خارجی ایجاد نخواهد کرد. با این حال، اینکه چه کسانی دچار سرنوشت چهره هایی مانند موسوی اردبیلی، میرحسین موسوی یا آیت الله منتظری که پس از مرگ خمینی از صحنه بیرون رانده شدند، خواهند شد، آن هم ٣٥ سال بعد از آن اتفاقات، در بسیاری از تحولات سیاست داخلی ایران بسیار تعیین کننده تر از اختلافات سیاسی یا عقیدتی خواهد بود.
 


این مقاله برای اولین بار در خبرگزاری آناتولی در تاریخ ٧ ژوئن ٢٠٢١ منتشر شده است.
https://www.aa.com.tr/tr/analiz/iran-secimlerinde-farkli-olan-ne/2266044
 

مقالات دیگر